آقاي عبدالله رمضان زاده، از چهره هاي جدي اصلاح طلبي در ايران در مورد حضور آقاي خاتمي در انتخابات گفته است: "بايد براي آمدن اوتلاش کرد؛ هر چند خاتمي ترديدهايي دارد که ما بايد سعي کنيم آن ترديدها رفع شوند." من اما به عنوان يک شهروند، اين جمله را چنين اصلاح مي کنم: بايد براي برگزاري يک انتخابات سالم و آزاد تلاش کرد؛ هر چند مردم ايران، ترديد هايي دارند که آقاي خاتمي و طرفداران حضور ايشان در انتخابات، بايد سعي کنند آن ترديد ها رفع شوند. من نيز همانند ميليون ها نفر، چه در دوم خرداد 76 و چه چهار سال پس از آن ـ اگر چه بار دوم با ترديد بسيار ـ به آقاي خاتمي راي دادم. هنوز هم برغم بحث هاي مختلفي که در ارتباط با شخص محمد خاتمي مطرح مي شود بر اين باورم که وي با نيت "اصلاح" آمد اما به دلايل متعدد، چشم را هم کورکرد و رفت. اما بار سوم، بار ديگريست؛ چرا؟ روزگاري يکي از نزديکان آقاي خاتمي، ضمن مصاحبه اي از من خواست دکمه ضبط را بزنم تا جواب سئوال مکرري در مورد علت برخوردهاي آقاي خاتمي را بدهد. دکمه را زدم. وي به صراحت گفت: محمد خاتمي، يک دست در دست نظام و يک دست در دست مردمان دارد. او را از دو سو مي کشند. عاقبت در نقطه حساسي، او دستش را از يکي از اين دودست بيرون خواهد کشيد. از او پرسيدم: با شناختي که از وي داريد، فکر مي کنيد باکدام دست خواهد رفت؟ اندوهي در چشمانش پديدار شد و آهسته گفت: دست نظام. او راست مي گفت. محمد خاتمي همان گونه که بعدها خود به صراحت گفت نظام را انتخاب کرد و بدون قيد و شرط. حال درست به همين دليل است که امروز هم که کساني مي خواهند به اصرار "سيد خندان مظلوم" را که اهل فرهنگ و کلام است و ضد البته سخت باورمند، به ورود به عرصه انتخابات تشويق کنند، پيش از هر چيز بايد جواب اين سئوال را بدهند که معادله دودست خاتمي، به نفع کدام دست حل شده است؛ ملت يا نظام؟ آيا آقاي خاتمي اين بارآمادگي رودرويي قانوني با حزب امنيتي ـ نظامي حاکم بر کشور را که از حمايت کامل رهبر جمهوري اسلامي نيز برخوردار است دارد يا خير؟ آيا در فرهنگ لغت وي کلمه "تقلب" جاي "بداخلاقي انتخاباتي" را گرفته است يا خير؟ آيا به عنوان رئيس جمهور، توان ايستادگي قانوني در برابر نيروهاي موازي اطلاعاتي ـ امنيتي را دارد؟ اگر فردا، حکم حکومتي آمد که فلان روزنامه را ببنديد و بهمان کس را به کابينه راه دهيد، پاسخ همان خواهد بود که پيش از اين، يا اتفاق ديگري قرار است روي دهد؟ اگر نيت بر آن بود که کانون مدافعان حقوق بشر همچنان مجوز نداشته باشد، کانون نويسندگان ايران، در آهستگي بودنش را پچپچه کند، نهضت آزادي ايران، غيرقانوني بماند، سعيد مرتضوي، همچنان قاضي مقبول باشد، سردارزارعي ها، از مجازات دور بمانند ومردمان، همچنان ساکنان کشتي غيرخودي ها....آن وقت چه؟ پاسخ به سئوالاتي از اين دست ـ که هر شهروندي مي تواند ده ها نمونه اش را رديف کند ـ است که مي تواند گره گشاي مسئله باشد و عامل رفع ترديد هايي که ملت دارند و رفع آن بر عهده کساني است که از آمدن خاتمي مي گويند. به زبان روشن تر،اين مردمان نيستند که بايد "ترديد" هاي رئيس جمهور را برطرف کنند؛ اين سياستمدارانند که بايد در حرف و در عمل مردم را متقاعد سازند که بار سوم، ديگر گونه خواهد بود. نه اينکه حتي مدافعين حضور آقاي خاتمي در انتخابات نيز، سخني در باب تحليل شان در مورد تغيير شرايط و اينکه چرا اين بار، بازي، صورتي ديگر خواهد داشت، نگويند. و تا روزي که اين جواب ها را بگيريم، پيشنهاد من به آقاي خاتمي اين است که وارد اين ميدان نشوند؛ بخصوص آنکه امروز ـ به گفته خودشان ـ فروع جاي اصول را گرفته و سليقهها عين حقيقت و اصل به حساب مي آيد و "چه بسا، اصول و ارزشهاکه در پاي سليقهها و كجتابيها قرباني" مي شود.در چنين شرايطي اتفاقا "رهبران اصلاحگر و روشنبين و راستين كساني هستند كه با درك شرايط زمان و مكان و نيازهاي مبرم و خواست و مصلحت جامعه، مطلبي را بيان و تبيين ميكنند و جامعه به آن ميگرايد يا احساس ميكند كه حرف دل او زده ميشود." و من مي افزايم: اين رهبران روشن بين، کاري را که مي توانند در عرصه روشنگري در کناره ساحل آلوده سياست امروز جمهوري اسلامي انجام دهند، با کارهايي که نمي توانند ـ تاکيد مي کنم ـ نمي توانند در جايگاه "تدارکاتچي" و گوش به فرمان رهبر انجام دهند، تاخت نزنند. آقاي خاتمي که امروز مي توانند به فصاحت تمام، دردهاي ملتي رنجديده را بازگوکنند، فردا در جايگاه رئيس جمهور چه خواهند کرد اگر همچنان درهاي دولت شان بر اين پاشنه بچرخد که تعهد ايشان به رهبر، پيش تر از تعهد ايشان نسبت به قانون و راي مردمان باشد؟ چه خواهد شد اگر باز قصه همان باشد که بود: "يا تفاهم حاصل بود يا اگر اختلاف نظري باقي ميماند، بر اساس تعهدي كه وجود داشت، ملاك عمل نظر رهبري بود." مگر نه اينکه از ديد ايشان "رهبري نسبت به خيلي مسائل نقد و نظر داشتهاند؛ حق ايشان هم هست و در نظام جمهوري اسلامي رهبري جايگاه والا دارد و انتظام امور بستگي به رعايت اين جايگاه دارد"؟ آن "بدفهمي يا كجرفتاري" که "آينده جامعه و نظام ما را تهديد ميكند" تغيير کرده است؟ اگر کرده است بايد بگوييد تا ترديد ها رفع شود؛ اگر هم کاسه همان کاسه است و آش همان، آن وقت "آيا در اينجا لوازم حق حاكميت مردم بر سرنوشت كه آزادي به معني درست كلمه از مهمترين آنهاست، تأمين ميشود؟" آيا "جامعه بناست با شعار اداره شود يا واقعا راهكارهاي عيني و علمي براي پيشرفت و توسعه، اعتلاي جايگاه ايران و بالا بردن موقعيت ملت در داخل و خارج و افزودن حرمت آنان در عرصه جهاني و افزايش ضريب امنيت ملي و تأمين آينده مردم وجود دارد"؟ آقاي خاتمي! شما در اينجا نيز باز بهترين نتيجه گيري ها را کرده ايد: "طبيعي است كه اعتقاد يا عدم اعتقاد به اين امر، هر كدام موجب ساختارهاي متناسب با آن و نيز رفتارهاي مناسب با آن خواهد شد." و درست بر همين اساس است که من شهروند به شما و همه آنان که باز مي خواهند "تنور انتخابات را گرم نکنند" الا در روز نهايي، مي گويم: تا ترديد هاي ما باقيست، تا شما پاسخ عيني و علمي براي ترديد ما پيش رو ننهاده ايد، حق نيز همين است که نگران "عدم همراهي مردم" با خود باشيد. اندوهناک است، اما چنين است.؟؟؟؟؟
Tuesday, August 26, 2008
!!! "تنور انتخابات را گرم نکنند" الا در روز نهايي
آقاي عبدالله رمضان زاده، از چهره هاي جدي اصلاح طلبي در ايران در مورد حضور آقاي خاتمي در انتخابات گفته است: "بايد براي آمدن اوتلاش کرد؛ هر چند خاتمي ترديدهايي دارد که ما بايد سعي کنيم آن ترديدها رفع شوند." من اما به عنوان يک شهروند، اين جمله را چنين اصلاح مي کنم: بايد براي برگزاري يک انتخابات سالم و آزاد تلاش کرد؛ هر چند مردم ايران، ترديد هايي دارند که آقاي خاتمي و طرفداران حضور ايشان در انتخابات، بايد سعي کنند آن ترديد ها رفع شوند. من نيز همانند ميليون ها نفر، چه در دوم خرداد 76 و چه چهار سال پس از آن ـ اگر چه بار دوم با ترديد بسيار ـ به آقاي خاتمي راي دادم. هنوز هم برغم بحث هاي مختلفي که در ارتباط با شخص محمد خاتمي مطرح مي شود بر اين باورم که وي با نيت "اصلاح" آمد اما به دلايل متعدد، چشم را هم کورکرد و رفت. اما بار سوم، بار ديگريست؛ چرا؟ روزگاري يکي از نزديکان آقاي خاتمي، ضمن مصاحبه اي از من خواست دکمه ضبط را بزنم تا جواب سئوال مکرري در مورد علت برخوردهاي آقاي خاتمي را بدهد. دکمه را زدم. وي به صراحت گفت: محمد خاتمي، يک دست در دست نظام و يک دست در دست مردمان دارد. او را از دو سو مي کشند. عاقبت در نقطه حساسي، او دستش را از يکي از اين دودست بيرون خواهد کشيد. از او پرسيدم: با شناختي که از وي داريد، فکر مي کنيد باکدام دست خواهد رفت؟ اندوهي در چشمانش پديدار شد و آهسته گفت: دست نظام. او راست مي گفت. محمد خاتمي همان گونه که بعدها خود به صراحت گفت نظام را انتخاب کرد و بدون قيد و شرط. حال درست به همين دليل است که امروز هم که کساني مي خواهند به اصرار "سيد خندان مظلوم" را که اهل فرهنگ و کلام است و ضد البته سخت باورمند، به ورود به عرصه انتخابات تشويق کنند، پيش از هر چيز بايد جواب اين سئوال را بدهند که معادله دودست خاتمي، به نفع کدام دست حل شده است؛ ملت يا نظام؟ آيا آقاي خاتمي اين بارآمادگي رودرويي قانوني با حزب امنيتي ـ نظامي حاکم بر کشور را که از حمايت کامل رهبر جمهوري اسلامي نيز برخوردار است دارد يا خير؟ آيا در فرهنگ لغت وي کلمه "تقلب" جاي "بداخلاقي انتخاباتي" را گرفته است يا خير؟ آيا به عنوان رئيس جمهور، توان ايستادگي قانوني در برابر نيروهاي موازي اطلاعاتي ـ امنيتي را دارد؟ اگر فردا، حکم حکومتي آمد که فلان روزنامه را ببنديد و بهمان کس را به کابينه راه دهيد، پاسخ همان خواهد بود که پيش از اين، يا اتفاق ديگري قرار است روي دهد؟ اگر نيت بر آن بود که کانون مدافعان حقوق بشر همچنان مجوز نداشته باشد، کانون نويسندگان ايران، در آهستگي بودنش را پچپچه کند، نهضت آزادي ايران، غيرقانوني بماند، سعيد مرتضوي، همچنان قاضي مقبول باشد، سردارزارعي ها، از مجازات دور بمانند ومردمان، همچنان ساکنان کشتي غيرخودي ها....آن وقت چه؟ پاسخ به سئوالاتي از اين دست ـ که هر شهروندي مي تواند ده ها نمونه اش را رديف کند ـ است که مي تواند گره گشاي مسئله باشد و عامل رفع ترديد هايي که ملت دارند و رفع آن بر عهده کساني است که از آمدن خاتمي مي گويند. به زبان روشن تر،اين مردمان نيستند که بايد "ترديد" هاي رئيس جمهور را برطرف کنند؛ اين سياستمدارانند که بايد در حرف و در عمل مردم را متقاعد سازند که بار سوم، ديگر گونه خواهد بود. نه اينکه حتي مدافعين حضور آقاي خاتمي در انتخابات نيز، سخني در باب تحليل شان در مورد تغيير شرايط و اينکه چرا اين بار، بازي، صورتي ديگر خواهد داشت، نگويند. و تا روزي که اين جواب ها را بگيريم، پيشنهاد من به آقاي خاتمي اين است که وارد اين ميدان نشوند؛ بخصوص آنکه امروز ـ به گفته خودشان ـ فروع جاي اصول را گرفته و سليقهها عين حقيقت و اصل به حساب مي آيد و "چه بسا، اصول و ارزشهاکه در پاي سليقهها و كجتابيها قرباني" مي شود.در چنين شرايطي اتفاقا "رهبران اصلاحگر و روشنبين و راستين كساني هستند كه با درك شرايط زمان و مكان و نيازهاي مبرم و خواست و مصلحت جامعه، مطلبي را بيان و تبيين ميكنند و جامعه به آن ميگرايد يا احساس ميكند كه حرف دل او زده ميشود." و من مي افزايم: اين رهبران روشن بين، کاري را که مي توانند در عرصه روشنگري در کناره ساحل آلوده سياست امروز جمهوري اسلامي انجام دهند، با کارهايي که نمي توانند ـ تاکيد مي کنم ـ نمي توانند در جايگاه "تدارکاتچي" و گوش به فرمان رهبر انجام دهند، تاخت نزنند. آقاي خاتمي که امروز مي توانند به فصاحت تمام، دردهاي ملتي رنجديده را بازگوکنند، فردا در جايگاه رئيس جمهور چه خواهند کرد اگر همچنان درهاي دولت شان بر اين پاشنه بچرخد که تعهد ايشان به رهبر، پيش تر از تعهد ايشان نسبت به قانون و راي مردمان باشد؟ چه خواهد شد اگر باز قصه همان باشد که بود: "يا تفاهم حاصل بود يا اگر اختلاف نظري باقي ميماند، بر اساس تعهدي كه وجود داشت، ملاك عمل نظر رهبري بود." مگر نه اينکه از ديد ايشان "رهبري نسبت به خيلي مسائل نقد و نظر داشتهاند؛ حق ايشان هم هست و در نظام جمهوري اسلامي رهبري جايگاه والا دارد و انتظام امور بستگي به رعايت اين جايگاه دارد"؟ آن "بدفهمي يا كجرفتاري" که "آينده جامعه و نظام ما را تهديد ميكند" تغيير کرده است؟ اگر کرده است بايد بگوييد تا ترديد ها رفع شود؛ اگر هم کاسه همان کاسه است و آش همان، آن وقت "آيا در اينجا لوازم حق حاكميت مردم بر سرنوشت كه آزادي به معني درست كلمه از مهمترين آنهاست، تأمين ميشود؟" آيا "جامعه بناست با شعار اداره شود يا واقعا راهكارهاي عيني و علمي براي پيشرفت و توسعه، اعتلاي جايگاه ايران و بالا بردن موقعيت ملت در داخل و خارج و افزودن حرمت آنان در عرصه جهاني و افزايش ضريب امنيت ملي و تأمين آينده مردم وجود دارد"؟ آقاي خاتمي! شما در اينجا نيز باز بهترين نتيجه گيري ها را کرده ايد: "طبيعي است كه اعتقاد يا عدم اعتقاد به اين امر، هر كدام موجب ساختارهاي متناسب با آن و نيز رفتارهاي مناسب با آن خواهد شد." و درست بر همين اساس است که من شهروند به شما و همه آنان که باز مي خواهند "تنور انتخابات را گرم نکنند" الا در روز نهايي، مي گويم: تا ترديد هاي ما باقيست، تا شما پاسخ عيني و علمي براي ترديد ما پيش رو ننهاده ايد، حق نيز همين است که نگران "عدم همراهي مردم" با خود باشيد. اندوهناک است، اما چنين است.؟؟؟؟؟
!!!دگرگوني در قرارداد هاي نفتي ايران و توجيهات دولت در اين رابطه
خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا، به نقل از خبرگزاری چينی «شينهوا» می نويسد که برای نخستين بار در ۳۰ سال گذشته، دولت جمهوری اسلامی ايران قصد دارد برای بهره برداری از ميدان های نفتی خود در دريای خزر با همکاری چين و هند، به قرار دادهای مبتنی بر «مشارکت در توليد» متوسل شود. خبرگزاری چينی، در گزارش خود، بر سخنان حجت الله غنيمی فرد، معاون سرمايه گذاری شرکت ملی نفت ايران تکيه می کند. تغيير قراردادهای نفتی؟ بعد از انقلاب ۱۳۵۷ خورشيدی، دولت جمهوری اسلامی در روابط خود با شرکت های نفتی بين المللی به قرار دادهای معروف به «بيع متقابل» (بای بک) روی آورد. در اين گونه قرار دادها، مالکيت بر ذخاير نفت و گاز و نظارت بر آنها به طور مطلق در اختيار ايران است و طرف خارجی تنها به عنوان پيمانکار، مسئوليت تمامی مراحل اجرای پروژه را بر عهده می گيرد و پس از راه اندازی آن، بخشی از توليد را به عنوان حق الزحمه و بهره مالی برداشت می کند. قرار داد «بيع متقابل»، از لحاظ حقوقی، سرمايه گذاری مستقيم خارجی به حساب نمی آيد و عملا نوعی مقاطعه کاری است. تبديل «بيع متقابل» به شکل منحصر به فرد همکاری ميان ايران و شرکت های نفتی بين المللی، ناشی از اصل ۸۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی است که اعطای امتياز به خارجيان را مطلقا ممنوع کرده است. شرکت های نفتی بين المللی، طی سه دهه گذشته، در امضای قرار دادهای بيع متقابل با ايران شور و شوق چندانی از خود نشان نمی دادند و دولت جمهوری اسلامی را تشويق می کردند به قرار دادهای دراز مدت مبتنی بر «مشارکت در توليد» روی بياورد که ضمن تفويض مسئوليت بيشتر به طرف خارجی در عمليات مربوط به اکتشاف، توسعه و توليد نفت، سهم او را نيز در منافع حاصل از اين عمليات بيشتر می کند. بخش مهمی از تکنوکراسی ارشد جمهوری اسلامی، که محدوديت های ناشی از قرار دادهای «بيع متقابل» را به خوبی می شناسد، طی دو دهه اخير بارها تلاش کرد که به منظور جذب شرکت های بزرگ نفتی به قرار داد های مبتنی بر «مشارکت در توليد» متوسل شود. ولی اين تلاش ها، با توجه به موانع حقوقی ناشی از قانون اساسی و مخالفت مراجع حقوقی عاليرتبه در جمهوری اسلامی، ناکام ماندند و تهران حاضر نشد از قرار دادهای بيع متقابل فراتر برود. خبرگزاری «شينهوا» در گزارش خود به نقل از حجت الله غنيمی فرد، معاون سرمايه گذاری شرکت ملی نفت ايران می نويسد که در منطقه خزر، به دليل پر هزينه بودن پروژه ها، دولت جمهوری اسلامی به گونه ای استثنايی می تواند «مشارکت در توليد» را بپذيرد. اين خبر، اگر تاييد شود، نشانه يک چرخش مهم در سياست نفتی جمهوری اسلامی خواهد بود. طی دو سال گذشته، به دليل اوج گيری تنش در روابط بين المللی جمهوری اسلامی، پر آورازه ترين شرکت های اروپايی و ژاپنی خود را از طرح های نفت و گاز ايران کنار کشيدند و دولت جمهوری اسلامی به ناچار، در اين عرصه، به مذاکره با شرکت های روسی، آسيايی و ترکيه ای روی آورد. با اين حال چنين پيداست که قرار دادهای «بيع متقابل» حتی برای شرکت های دست دوم نفت و گاز نيز چندان جذاب نيست. با توجه به نياز شديد ايران به جذب سرمايه برای توسعه ميدان های نفتی و گازی اش، دولت جمهوری اسلامی به احتمال فراوان مجبور خواهد شد اشکال حقوقی قابل انعطاف تری را برای همکاری با شرکت های خارجی بپذيرد. ولی در ورای اين تحول حقوقی، ورود سرمايه و تکنولوژی خارجی به ميدان های نفت و گاز ايران بيش از هر چيز در گرو کاهش تنش ميان اين کشور با جامعه بين المللی و به ويژه قدرت های بزرگ اقتصادی است.؟؟؟؟؟؟
!!!بخشهايي از اظهارات رهبر
!!!قتل هاي ناموسي در ايران و حمايت نا محسوس قانون از قاتلان اين قتلها
!!!يك وعده تازه ديگر روسها براي راه اندازي نيروگاه بوشهر
Sunday, August 24, 2008
!!!«عاملان اعدام زندانيان سياسی در ايران باید مجازات شوند»
!!حمايت دوباره خامنه اي از احمدي نژاد
!!!طنز روز : مشكل گلشيفته فراهاني
!!! آمادگي نيروهاي بسيجي براي دخالت در انتخابات آينده
!!انتقال كشتي ربوده شده ايران ديانت توسط دزدان دريايي به نقطه ديگر
يک مقام ايرانی در مورد کشتی ربوده شده «ايران ديانت» در سواحل سومالی گفت که دزدان دريايی، اين کشتی را از دريای سرخ به نقطه ديگری انتقال داده اند. پنجشنبه هفته گذشته، مرکز بين المللی اطلاع رسانی دزدی های دريايی اعلام کرد که دزدان دريايی، يک کشتی ايرانی و يک تانکر نفتکش ژاپنی را در سواحل سومالی ربوده اند. اين دو کشتی بين ساعات ۱۰ و ۱۱ صبح روز پنجشنبه به وقت محلی، در حال عبور از خليج عدن بودند که در سواحل سومالی توسط دزدان دريايی مسلح ربوده شدند. به گفته مرکز بين المللی اطلاع رسانی دزدی های دريايی، دزدان دريايی با تيراندازی به سوی کشتی باربری «ايران ديانت»، آن را متوقف کردند و فرماندهی آن را در دست گرفتند. اين کشتی حامل ۴۰ هزار تن سنگ آهن از چين به هلند بود. مديرعامل شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ايران در گفت و گو با خبرگزاری فارس با ابراز نگرانی از اينکه ممکن است زمان مذاکره با سارقان طولانی باشد، اظهار داشت: در موارد مشابه، بيش از پنج هفته برای پايان ماجرا زمان صرف شده است. مديرعامل شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ايران محمدحسين داجمر افزود: گروه های بين المللی اعزام شده به اين منطقه هم هنوز به هيچ نتيجه ای نرسيده اند. با اين همه، او گفت که سازمان های بين المللی در حال پيگيری موضوع هستند و احتمال می دهند مثل موارد مشابه قبلی، اين گروه نيز اقدام به باج خواهی کند. مديرعامل شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ايران در خصوص اعلام زمان تماس سارقان گفت: سارقان بايد به نقطه مورد نظر خود برسند و پس از آن تماس می گيرند و اعلام باج خواهی می کنند. این مقام مسئول در خصوص اقدامات صورت گرفته از طرف اين شرکت گفت: شرکت کشتيرانی، موضوع را از طريق وزارت امور خارجه و سازمان های بين المللی پيگيری مي کند. وی افزود: شرکت کشتيرانی دائما با سازمان های بين المللی در تماس است و با آنها، در مورد آخرين وضعيت پيش آمده تبادل نظر می کند. آقای داجمر ضمن اعلام سلامتی سرنشينان و خدمه کشتی گفت: در موارد قبلی، آسيبی به محموله يا سرنشينان کشتی نرسيده است. کشتی ايران ديانت، حدود ۳۰ خدمه از مليت هاي گوناگون دارد. طولانی ترين ساحل بدون نظارت جدی ربودن کشتی ايرانی و دو کشتی ژاپنی و مالزيايی در روزهای سه شنبه و پنجشنبه هفته گذشته در شرايطی انجام گرفته است که شورای امنيت سازمان ملل متحد در ماه ژوئن به کشتی های نظامی خارجی اجازه داد تا برای مقابله با دزدان دريايی وارد آب های سومالی شوند. با اين همه، ساحل سه هزار کيلومتری سومالی تحت کنترل جدی قرار ندارد. اين در حالی است که گفته می شود دزدان دريايی که مسلح به راکت و سلاح های اتوماتيک هستند، برای عمليات شان از قايق های تندرو استفاده می کنند. علاوه بر اين، کشور سومالی از سال ۱۹۹۱ ميلادی که ژنرال محمد زياد باره سرنگون شد، فاقد حکومت مرکزی قدرتمند بوده است. در اين ميان، مرکز بين المللی اطلاع رسانی دزدی های دريايی به تمام کشتی هايی که در حال عبور از خليج عدن هستند و يا قصد عبور از آنجا را دارند، هشدار داده و خواستار هوشياری آنان شده است. سواحل سومالی يکی از بزرگترين مناطق فعاليت دزدان دريايی در جهان به شمار می رود و در شش ماه نخست سال جاری ميلادی، ۲۴ گزارش در خصوص حمله آنان به شناورها در اين منطقه انتشار يافته است. نوئل چونگ، رييس اين مرکز، گفت: پيش از اين از تمام کشتی ها خواسته شده بود که حداقل ۲۰۰ مايل دريايی با سواحل سومالی فاصله داشته باشند. خليج عدن، دريای سرخ را به اقيانوس هند متصل می کند و يکی از پر رفت و آمد ترين خطوط کشتيرانی در جهان به شمار می رود. بر اساس اين گزارش، اقدام اخير دزدان دريايی در شرايطی روی داده که مذاکره برای آزادی کشتی های ربوده شده در يک ماه گذشته و پرسنل آنها در جريان است. در اين ارتباط، دزدان دريايی خواستار دريافت مبالغی برای آزادی کشتی مالزيايی که در روز سه شنبه ربوده شد، هستند.؟؟؟؟؟؟؟
!!صفار هرندي : امكان كودتاي فرهنگي ! ، را نمي دهيم
Saturday, August 23, 2008
!!هادی ساعی با کسب مدال طلای المپیک به افتخارات ورزشی خود افزود
!!!«اسکناس درشت با اسم ديگر آمد»
Thursday, August 21, 2008
!!!«مدعيان دروغين»
امسال همه رهبران روحانی جمهوری اسلامی، از آقايان محمد خاتمی و مهدی کروبی از جناح اصلاح طلبان مذهبی تا آقايان علی خامنه ای، هاشمی رفسنجانی و هاشمی شاهرودی، رهبر و روسای مجلس خبرگان و قوه قضائيه، از مراجع تقليد حوزه های علميه چون آيت الله ها مکارم شيرازی، صانعی و آملی تا امامان جمعه، يکصدا و يکپارچه، سخنرانی های خود را به مناسبت نيمه شعبان، جشن تولد امام دوازدهم شيعان، به حمله تند و تيز به مدعيان مهدويت و ارتباط با امام غائب شيعيان اختصاص و در باره «مدعيان دروغين» به مردم هشدار دادند. حمله به مدعيان مهدويت و ارتباط با امام غائب از عناصر رايج سخنرانی های مذهبی روحانيت شيعه است اما شايد در تاريخ هزار و اندی ساله شيعه، جز در روزگاری که سيد علی محمد باب به دوران ناصرالدین شاه قاجار با ادعای مهدويت پايه های نفوذ و مشروعيت روحانيت شيعه را لرزاند، تا کنون، چنين حمله همه جانبه ، يکپارچه و از پيش طراحی شده ای عليه مدعيان ارتباط با مهدی موعود از روحانيت شيعه ديده نشده است. به روزگار ظهور سيد علی محمد باب نارضايتی عمومی لايه های متوسط و فقير مردم و نااميدی و سرخوردگی آنان از حکومت قاجار و روحانيت شيعه چندان عميق و گسترده بود که پيام باب با سرعتی شگفت انگيز در لايه های گوناگون مردم رسوخ و زمينه را برای قيام های مسلحانه بابيان و پس از آن انقلاب مشروطه فراهم کرد. آيا اکنون و ۳۰ سال پس از استقرار جمهوری اسلامی و ولايت فقيهی که مشروعيت اقتدار دينی و سياسی خود را با نيابت رسمی امام غائب توجيه می کند، دلايلی مشابه با روزگار ظهور باب سران روحانی حاکم بر ايران را چندان نگران کرده است که با لحن خلفای اموی و عباسی عليه مدعيان مهدويت و ارتباط با امام غائب سخن گفته و به مردم هشدار می دهند؟ زير پوست جمهوری محورهای واحد در سخنرانی های سران طراز اول جمهوری اسلامی در باره مسائل داخلی کشور، اغلب، واکنش راس حکومت را در برابر رخدادهايی در جامعه نشان می دهد که آنان با واسطه بولتن های اطلاعاتی محرمانه پيش و بيش از رسانه ها و مردم از آن مطلع اند. به هنگامی که همه رهبران طراز اول روحانی جمهوری اسلامی از همه جناح ها، مسئله ای واحد را با لحن و حتا جمله های مشابه در يکی از مهم ترين مناسبت های رسمی مطرح می کنند، نگرانی های خود را نسبت به خبرهايی نشان می دهند که در بولتن های محرمانه اطلاعاتی نهادهای امنيتی جمهوری اسلامی برای رهبران طراز اول، منعکس شده است. و بر همين اساس به هنگامی که مدعيان رابطه مستقيم با منجی موعود شيعه به آماج حمله رهبران طراز اول روحانی جمهوری اسلامی بدل می شوند، زير پوست جمهوری و در بولتن های محرمانه اطلاعاتی رخدادی های نگران کننده ای گزارش شده که واکنش يکپارچه و هشدارهای جدی سران را ضروری کرده است. سخنان امسال سران روحانی جمهوری اسلامی نشان می دهد که استقبال مردم از مدعيان ارتباط مستقيم با منجی موعود و دلايل اين استقبال، نارضايتی از وضع موجود و آرزوی دگرگونی راديکال آن، تا جايی جدی است که به يکی از نگرانی های عمده رهبران جمهوری اسلامی بدل شده است. امسال محمد خاتمی پيشقدم و پيش از شروع مراسم رسمی جشن های نيمه شعبان مدعی شد که او، و نه محمود احمدی نژاد، «نخستين» کسی است که «مهدويت» را «در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح» کرده است. آقای خاتمی پس از ثبت اين «افتخار» در پروند خود به مردم هشدار داد که فريب مدعيان دروغين را نخورند. آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، با صراحت بيش تری به مدعيان مهدويت حمله کرد و در سخنرانی نيمه شعبان خود به مردم دستور داد «مردم بايد در مقابل دروغگويانی که با ادعاهای شرم آوری نظير ارتباط با امام زمان، مفهوم انتظار را مايه سودجويی و دکانداری قرار داده اند، کاملا هوشيار باشند.» رهبر ايران افزود: «ادعای رويت، ارتباط، تشرف، دستور گرفتن از حضرت حجت و اقتدای به آن حضرت در نماز، ادعاهايی حقيقتا شرم آور است.» با اين همه آقای خامنه ای امکان ارتباط با امام غائب را برای گروهی معدود حفظ کرد و گفت:«ممکن است انسان سعادتمندی، اين ظرفيت را پيدا کند که چشم دلش به نور جمال مبارک حضرت حجت روشن شود اما چنين کسانی اهل ادعا و بازگو کردن اين مسائل نيستند.» تاکيد رهبر جمهوری اسلامی ايران بر اينکه «سعادتمندان»، از ارتباط خود با امام سخن نمی گويند در حالی است که دستگاه های تبليغاتی و خبر سازی جمهوری اسلامی از مدت ها پيش خبرهای گوناگونی را در باره رابطه مستقيم رهبر و امام خمينی با مهدی موعود در رسانه های رسمی و در جامعه مطرح کرده اند. اکبر هاشمی رفنسجانی، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در سخنرانی خود به مناسبت نيمه شعبان گوشه ای از گزارش های اطلاعاتی محرمانه را که موجب نگرانی رهبران جمهوری اسلامی شده است، افشاء کرد و از قدرت و نفوذ مدعيان مهدويت در حد «ايجاد انحراف در سال های اخير» خبر و به مردم هشدار داد: « مدعيان مهدويت در اين سالها انحراف ايجاد کردهاند، بايد مراقب باشيم و به ادعاهای مشکوک نپردازيم.» آيت الله هاشمی شاهرودی، رييس قوه قضاييه نيز همين هشدارها را تکرار و «طرح» ادعای ارتباط با امام غائب را «انحراف از فلسفه مهدويت» و «شگرد دشمنان» ارزيابی کرد. آيت الله های حوزه های علميه، امامان جمعه و ديگر مقامات روحانی نيز همين هشدارها را با لحن و محتوای مشابه تکرار کردند. وقتی مردم نااميد می شوند هشدارهای پر رنگ امسال نه فقط نگرانی های سران جمهوری اسلامی را از استقبال و گرايش مردم به مدعيان ارتباط مستقيم با منجی موعود تصوير می کند که علاوه بر آن از نياز مردم به ظهور نيرويی خبر می دهند که وضع موجود را ريشه ای و راديکال و بدون هزينه دگرگون و نظامی متفاوت را مستقر کند. از دوره دوم رياست جمهوری محمد خاتمی، که سرخوردگی اکثريت مردم ايران از اصلاح حکومت از درون خود را در نمودهای متفاوت نشان داد، تاکنون، رسانه های ايران هر از چندی خبر بازداشت مدعيان مهدويت يا مدعيان ارتباط مستقيم با امام غائب و پيروان آن ها را منتشر کرده اند. کثرت مدعيان و کميت به نسبت بالای پيروان آن ها از بی تابی و لبريز شدن کاسه صبر لايه هايی از جامعه ايرانی برای ظهور منجی موعودی خبر می دهند که عدالت آسمانی را بر زمين محقق خواهد کرد. جشن تولد امام زمان به دوران پهلوی دوم، پس از نوروز، مردمی ترين، خودجوش ترين و پر رونق ترين جشن های ايرانی بود. با به قدرت رسيدن فقيه نائب امام در انقلاب اسلامی، جشن های نيمه شعبان در دو دهه اول حکومت اسلامی به مراسمی دولتی و برنامه ريزی شده تقليل يافت. در دهه اخير جشن تولد منجی موعود در نيمه شعبان بار ديگر زنده و مردمی و مراکزی چون مسجد جمکران در قم، جايی که به اعتفاد برخی از روحانيون امام غائب در آن حضور می يابد، به يکی از مهم ترين مراکز مذهبی بدل شدند. به گفته استاندار قم، «يک ميليون و ۵۰۰ هزار زائر در نيمه شعبان امسال برای زيارت جمکران به شهر قم عزيمت» کردند. هاشمی رفنسجانی در سخنرانی نيمه شعبان امسال خود «مايوس شدن مردم از همه چيز و همه کس» را از مقدمات اصلی آمادگی ذهنی مردم برای ظهور امام غائب و از نشانه های ظهور منجی موعود شيعه اعلام و ناخواسته اين پرسش را برانگيخت که رونق بازار مدعيان ارتباط با امام آيا نشانه ای از فراررسيدن دورانی نيست که مردم برای رهائی خود از بحران های سياسی، اقتصادی و اجتماعی «از همه چيز و همه کس مايوس شده اند»؟ موقعيت انفعال و موقعيت شورش به گفته بسياری از مورخان معتبر، ايرانيان مفهوم منجی موعود را از دين زرتشتی به اسلام ترزيق و با مسلمان کردن «سوشيانس»، منجی موعود دين زرتشت، خصوصيات او را به فرزند داشته يا نداشته امام يازدهم شيعه منتسب کردند. بحث تاريخی و فنی در باره ريشه های مفهوم منجی موعود نزد شيعه و بحث در باره فرزند داشتن و يا بی فرزند بودن امام يازدهم، در همان نخستين سال های پس از مرگ امام حسن عسکری ، در برابر کارکرد واقعی، جدی و عينی مفهوم منجی موعود به سرعت رنگ باختند. منجی موعود در تاريخ ايران پس از اسلام کارکردی واقعی و عينی يافت و اغلب شورش های مردمی هزار و اندی سال ايران حقانيت خود را در قالب ادعای ظهور مهدی يا ارتباط مستقيم با او توجيه کردند. قيام های متعدد دهقانان، صنعتگران و حاشيه نشيان در قرون وسطای اسلامی ايران رنگ مذهبی داشته و اغلب رهبران اين قيام ها با ادعای تجسد منجی موعود در جسم خود يا ادعای ارتباط مستقيم با امام غائب، مردم را به قيام عليه ائتلاف دربار، زمينداران، روحانيون و ديوان سالاران بر می انگيختند. فقهای شيعه در هزار و اندی سال گذشته اقتدار سياسی، اجتماعی، فرهنگی و دينی خود را بر مفهوم نيابت امام غائب استوار کرده اند. ظهور منجی موعود به معنای پايان دوره نيابت فقها است. ارتباط مستقيم امام غائب با کسانی بيرون از دايره روحانيت رسمی شيعه نيز به معنای آن است که روحانيت نيابت امام غائب را از دست داده و لياقت، شايستگی و صلاحيت ارتباط با او را ندارد. در تاريخ ايران تب مهدويت و ارتباط مستقيم با مهدی در دو موقعيت متناقض ياس و انفعال يا اميد و شورش، بالا می گرفت. در موقعيت ياس و انفعال توده های مردمی که به شدت سرکوب و همه اميدهای خود را به بهبود وضع موجود زمينی خود از دست داده بودند، به منجی موعودی دل می بستند که روزی در آينده اگر نه آنان که فرزندان و نوه های آنان را از وضع نامطلوب نجات می دهد. در موقعيت اميد و شورش توده های مردم آمادگی قيام داشته و از وضع موجود چندان به تنگ می آمدند که برای طغيان خود عليه حکومت، روحانيت و مذهب رسمی، به توجيه مذهبی قيام و به منجی ای نياز داشتند که با ظهور خود قيام آنان را تائيد و رهبری کند. در اين موقعيت کس يا کسانی با ادعای تجسد مهدی در جسم خود يا با ادعای ارتباط مستقيم با منجی موعود و انتقال پيام های او به مومنان، رهبری مردم را به دست گرفته و قيام و شورش را سامان می دادند. پژوهش های بيش تر نشان خواهد که کدام يک از دو موقعيت انفعال يا شورش در دهه اخير زمینه ساز استقبال گسترده مردم از مدعيان ارتباط مستقيم با مهدی شده است اما از هم اکنون پيدا است که اقبال مردم به مدعيان، که در هر دو موقعيت از نارضايتی عميق جامعه از وضع موجود خبر می دهد، نگرانی سران جمهوری اسلامی را برانگيخته است. جمهوری اسلامی، حکومتی که در فلسفه سياسی خود مشروعيت خود را از نيابت امام غائب کسب ، خود را مقدمه ظهور مهدی موعود معرفی ، ظهور قريب الوقوع او را تبليغ کرده و کارگزاران خود را سربازان امام زمان لقب داده است، خود در ترويج مفهوم مهدويت در جامعه نقشی موثر داشته است. تقويت مفهوم منجی موعود و پيوند حکومت اسلامی با او حکومت را نزد باورمندان به مهدی موعود تقديس کرده و حمايت آنان را بر می انگيزد اما اين خطر را نيز دارد که زمانی که مردم از وضع موجود به تنگ آمدند، زمانی که نارضايتی از وضع موجود آرزوی دگرگونی بينادی و راديکال را به خواستی مبرم بدل کرد، زمانی که کاسه صبر منتظران ظهور لبريز شد، راه بر مدعيان ارتباط مستقيم با منجی باز و منتظران به جان آمده از اين ادعاها استقبال می کنند. داستايفسکی، عيسی و مهدی در رمان جنايات و مکافات داستايفسکی داستانی بسيار کوتاه نيز آمده است که مستقل از رمان، شاهکاری کلاسيک است. در اين داستان کوتاه، عيسی در اسپانيای قرون وسطا و در اوج حکومت مذهبی کشيشان و انگيزيسيون کليسا ظهور کرده و عليه کليسا، حکومت روحانيت، انگيزيسيون و.. که به نام او بر مردمان تحميل اما با آموزه های او در تضاد اند، زبان به اعتراض باز می کند. عيسی به اتهام ادعای دروغين مسيح بودن بازداشت و به مرگ محکوم می شود. شب اعدام، مفتش اعظم انگيزيسيون به سلول او می آيد و به او می گويد که می داند که ادعای او دروغين نيست. مفتش اعظم توضيح می دهد که دين بدون نهادی چون کليسا و بدون روحانيت زنده نمی ماند، که مردم عادی برای رستگاری و رابطه با خدا به روحانيت نيازمند اند، که اجرای آموزه های واقعی عيسی نظام اجتماعی را از هم می پاشد و.. و برای حفظ دين خدا و ايمان مومنان عيسی بايد به اتهام ادعای دروغين مسيح بودن اعدام شود. استدلال های قوی و محکم مفتش اعظم را با قلم سحرانگيز داستايفسکی بايد خواند تا خلع سلاح عيسی را در مباحثه با مفتش اعظم درک کرد. در آن روزگار کليسا و روحانيت مسيحی بيش از هر کس و هر لايه ديگری از جامعه از ظهور عيسی هراس داشتند. مهدی موعود شيعه البته عيسی نيست که فقط بر کلام و عشق تاکيد کند. بر اساس همه روايات تائيد شده شيعه، منجی شيعيان سلاح در کف، ظهور و در جنگ نهايی بين اسلام و غير اسلام، منکران و کافران را سر می برد و چون چنين است نگرانی از ظهور او در ميان برخی از روحانيت شيعه پر رنگ تر و قوی تر است.؟؟؟؟؟