Tuesday, August 26, 2008

!!! "تنور انتخابات را گرم نکنند" الا در ‏روز نهايي


آقاي عبدالله رمضان زاده، از چهره هاي جدي اصلاح طلبي در ايران در مورد حضور آقاي خاتمي در انتخابات گفته ‏است: "بايد براي آمدن اوتلاش کرد؛ هر چند خاتمي ترديدهايي دارد که ما بايد سعي کنيم آن ترديدها رفع شوند." من اما ‏به عنوان يک شهروند، اين جمله را چنين اصلاح مي کنم: بايد براي برگزاري يک انتخابات سالم و آزاد تلاش کرد؛ هر ‏چند مردم ايران، ترديد هايي دارند که آقاي خاتمي و طرفداران حضور ايشان در انتخابات، بايد سعي کنند آن ترديد ها ‏رفع شوند.من نيز همانند ميليون ها نفر، چه در دوم خرداد 76 و چه چهار سال پس از آن ـ اگر چه بار دوم با ترديد بسيار ـ به آقاي ‏خاتمي راي دادم. هنوز هم برغم بحث هاي مختلفي که در ارتباط با شخص محمد خاتمي مطرح مي شود بر اين باورم که ‏وي با نيت "اصلاح" آمد اما به دلايل متعدد، چشم را هم کورکرد و رفت. اما بار سوم، بار ديگريست؛ چرا؟ روزگاري يکي از نزديکان آقاي خاتمي، ضمن مصاحبه اي از من خواست دکمه ضبط را بزنم تا جواب سئوال مکرري ‏در مورد علت برخوردهاي آقاي خاتمي را بدهد. دکمه را زدم. وي به صراحت گفت: محمد خاتمي، يک دست در دست ‏نظام و يک دست در دست مردمان دارد. او را از دو سو مي کشند. عاقبت در نقطه حساسي، او دستش را از يکي از اين ‏دودست بيرون خواهد کشيد. از او پرسيدم: با شناختي که از وي داريد، فکر مي کنيد باکدام دست خواهد رفت؟ اندوهي ‏در چشمانش پديدار شد و آهسته گفت: دست نظام.‏ او راست مي گفت. محمد خاتمي همان گونه که بعدها خود به صراحت گفت نظام را انتخاب کرد و بدون قيد و شرط.‏ حال درست به همين دليل است که امروز هم که کساني مي خواهند به اصرار "سيد خندان مظلوم" را که اهل فرهنگ و ‏کلام است و ضد البته سخت باورمند، به ورود به عرصه انتخابات تشويق کنند، پيش از هر چيز بايد جواب اين سئوال را ‏بدهند که معادله دودست خاتمي، به نفع کدام دست حل شده است؛ ملت يا نظام؟ آيا آقاي خاتمي اين بارآمادگي رودرويي قانوني با حزب امنيتي ـ نظامي حاکم بر کشور را که از حمايت کامل رهبر ‏جمهوري اسلامي نيز برخوردار است دارد يا ‏خير؟ آيا در فرهنگ لغت وي کلمه "تقلب" جاي "بداخلاقي انتخاباتي" را گرفته است يا خير؟ آيا به عنوان رئيس ‏جمهور، توان ايستادگي قانوني در برابر نيروهاي موازي اطلاعاتي ـ امنيتي را دارد؟ اگر فردا، حکم حکومتي آمد که ‏فلان روزنامه را ببنديد و بهمان کس را به کابينه راه دهيد، پاسخ همان خواهد بود که پيش از اين، يا اتفاق ديگري قرار ‏است روي دهد؟ اگر نيت بر آن بود که کانون مدافعان حقوق بشر همچنان مجوز نداشته باشد، کانون نويسندگان ايران، ‏در آهستگي بودنش را پچپچه کند، نهضت آزادي ايران، غيرقانوني بماند، سعيد مرتضوي، همچنان قاضي مقبول باشد، ‏سردارزارعي ها، از مجازات دور بمانند ومردمان، همچنان ساکنان کشتي غيرخودي ها....آن وقت چه؟ ‏ پاسخ به سئوالاتي از اين دست ـ که هر شهروندي مي تواند ده ها نمونه اش را رديف کند ـ است که مي تواند گره گشاي ‏مسئله باشد و عامل رفع ترديد هايي که ملت دارند و رفع آن بر عهده کساني است که از آمدن خاتمي مي گويند. به زبان ‏روشن تر،اين مردمان نيستند که بايد "ترديد" هاي رئيس جمهور را برطرف کنند؛ اين سياستمدارانند که بايد در حرف و ‏در عمل مردم را متقاعد سازند که بار سوم، ديگر گونه خواهد بود. نه اينکه حتي مدافعين حضور آقاي خاتمي در ‏انتخابات نيز، سخني در باب تحليل شان در مورد تغيير شرايط و اينکه چرا اين بار، بازي، صورتي ديگر خواهد داشت، ‏نگويند. ‏ و تا روزي که اين جواب ها را بگيريم، پيشنهاد من به آقاي خاتمي اين است که وارد اين ميدان نشوند؛ بخصوص آنکه ‏امروز ـ به گفته خودشان ـ فروع جاي اصول را گرفته و سليقه‌ها عين حقيقت و اصل به حساب مي آيد و "چه بسا، ‏اصول و ارزش‌هاکه در پاي سليقه‌ها و كج‌تابي‌‌ها قرباني" مي شود.در چنين شرايطي اتفاقا "رهبران اصلاحگر و ‏روشن‌بين و راستين كساني هستند كه با درك شرايط زمان و مكان و نيازهاي مبرم و خواست و مصلحت جامعه، مطلبي ‏را بيان و تبيين مي‌كنند و جامعه به آن مي‌گرايد يا احساس مي‌كند كه حرف دل او زده مي‌شود." ‏ و من مي افزايم: اين رهبران روشن بين، کاري را که مي توانند در عرصه روشنگري در کناره ساحل آلوده سياست ‏امروز جمهوري اسلامي انجام دهند، با کارهايي که نمي توانند ـ تاکيد مي کنم ـ نمي توانند در جايگاه "تدارکاتچي" و ‏گوش به فرمان رهبر انجام دهند، تاخت نزنند.‏ آقاي خاتمي که امروز مي توانند به فصاحت تمام، دردهاي ملتي رنجديده را بازگوکنند، فردا در جايگاه رئيس جمهور چه ‏خواهند کرد اگر همچنان درهاي دولت شان بر اين پاشنه بچرخد که تعهد ايشان به رهبر، پيش تر از تعهد ايشان نسبت به ‏قانون و راي مردمان باشد؟ چه خواهد شد اگر باز قصه همان باشد که بود: "يا تفاهم حاصل بود يا اگر اختلاف نظري ‏باقي مي‌ماند، بر اساس تعهدي كه وجود داشت، ملاك عمل نظر رهبري بود." مگر نه اينکه از ديد ايشان "رهبري نسبت ‏به خيلي مسائل نقد و نظر داشته‌اند؛ حق ايشان هم هست و در نظام جمهوري اسلامي رهبري جايگاه والا دارد و انتظام ‏امور بستگي به رعايت اين جايگاه دارد"؟ ‏ آن "بدفهمي يا كج‌رفتاري" که "آينده جامعه و نظام ما را تهديد مي‌كند" تغيير کرده است؟ اگر کرده است بايد بگوييد تا ‏ترديد ها رفع شود؛ اگر هم کاسه همان کاسه است و آش همان، آن وقت "آيا در اينجا لوازم حق حاكميت مردم بر ‏سرنوشت كه آزادي به معني درست كلمه از مهمترين آنهاست، تأمين مي‌شود؟" آيا "جامعه بناست با شعار اداره شود يا ‏واقعا راهكارهاي عيني و علمي براي پيشرفت و توسعه، اعتلاي جايگاه ايران و بالا بردن موقعيت ملت در داخل و ‏خارج و افزودن حرمت آنان در عرصه جهاني و افزايش ضريب امنيت ملي و تأمين آينده مردم وجود دارد"؟ آقاي خاتمي! شما در اينجا نيز باز بهترين نتيجه گيري ها را کرده ايد: "طبيعي است كه اعتقاد يا عدم اعتقاد به اين امر، ‏هر كدام موجب ساختارهاي متناسب با آن و نيز رفتارهاي مناسب با آن خواهد شد."‏ و درست بر همين اساس است که من شهروند به شما و همه آنان که باز مي خواهند "تنور انتخابات را گرم نکنند" الا در ‏روز نهايي، مي گويم: تا ترديد هاي ما باقيست، تا شما پاسخ عيني و علمي براي ترديد ما پيش رو ننهاده ايد، حق نيز ‏همين است که نگران "عدم همراهي مردم" با خود باشيد. ‏ اندوهناک است، اما چنين است.؟؟؟؟؟

No comments: