Friday, June 20, 2008

بررسي نظرات و ديدگاه هاي نظري دكتر علي شريعتي معلم انقلاب!!؟

بيش از سه دهه پس از درگذشت علی شريعتی انديشه پرداز دينی، که به باور بسياری از هواداران و منتقدانش نظراتش يکی از ارکان شکل گيری انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ايران بود، می گذرد و انديشه ها و آرمان های او در بين نسل جوان همچنان طرفدارانی دارد. شماری از دانشجويان و جوانان در سالهای اخير به ويژه در تجمعات تحول طلبان با در دست داشتن تصاوير علی شريعتی بر اين تاثيرگيری صحه گذاشته اند، اما در مقابل هستد منتقدانی که اين نظريه پرداز دينی را به بنيادگرايی متهم می کنند و عقيده دارند که انديشه های او ترويج دهنده خشونت در سالهای اخير بوده است. علی شريعتی نظريه پرداز در زمينه بازنگری به اسلام و تشيع در دوران پيش از انفلاب بهمن ۱۳۵۷ ، چنانکه از همايش های متعددی که برای بررسی و نقد از انديشه های او می شود، همچنان در فضای سياسی ايران نيز به گفته صاحبنظران تاثير گذار است. از جمله اظهار نظرهايی که درباره علی شريعتی مطرح شده يکی هم از آن مهدی بازرگان از نسل قبلی نوگرايان دينی و نخست وزير دولت موقت پس از انقلاب است. مهدی بازرگان، در مقاله ای با عنوان «نقش شريعتی در انقلاب ايران» نظريه های علی شريعتی را درافکار و روحيات نسل جوان، يکی از سه رکن اصلی بنيانگذاری انقلاب ايران بر شمرد ه است. اما اين تاثيرگذاری تا چه حد در شکل گيری حرکت های بنيانی انقلاب نقش داشته است؟ روشنفکر تاثیر گذار تقی رحمانی، يکی از علاقه مندان به دکتر شريعتی که در دهه شصت به اتهام هواداری از او به زندان افتاد، به اين پرسش اينگونه پاسخ می گويد: « شريعتی يکی از تاثيرگذارترين متفکران صد ساله اخير ايران است به غاين علت که توانست نيروهای زيادی را به آگاهی و خود آگاهی فرا بخواند. خود شريعتی معتقد به انقلاب يکدست نبود و انقلاب زودرس را فاجعه می دانست و معتقد بود ۳۰ سال بايد روی ايران کار بشود در نتيجه عقيده داشت که اسلام بايد انقلابی شود نه انقلاب اسلامی و وقتی انقلاب شد، به طبع شريعتی معلم انقلابی شد. شريعتی «معلم انقلاب» بود اما «معلم انقلاب اسلامی آقای مطهری بود». به گفته صاحبنظران، آنچه که علی شريعتی را در مقايسه با ديگر متفکران زمان خود متمايز کرده نوع نگاه او به اسلام و مذهب شيعه است به ويژه که به گفته اين صاحبنظران، علی شريعتی به روحانيت به عنوان متولی دين اعتقادی نداشت و اساس استدلال او قرائت روحانيت از دين اسلام با شالوده ای اسلام مغايرت دارد. اظهارات او در اين باره باعث شد که بسياری از روحانيان قبل و بعد از انقلاب به نوشته های او به خاطر مطرح کردن تز اسلام منهای روحانيت به شدت ايراد بگيرند. به جز آيت الله مرتضی مطهری، روحانی متشخص منتقد انديشه های علی شريعتی، اين جمله آيت الله خمينی بنيانگذار جمهوری اسلامی که گفته بود:« اگر روحانيت نبود، اسلام هم نبود» نيز به عقيده ی عده ای به حساب خرده گيری وی از علی شريعتی گذاشته شد و سرآغاز مخالفت های جمهوری اسلامی با اين نظريه پرداز انقلابی شد. محرومیت طرفداران شریعتی عبدالعلی بازرگان، فرزند مهدی بازرگان و يکی از فعالان سياسی آشنا با علی شريعتی قبلاً دراين باره گفته است: «همان سال ۵۸ بود که به دفتر دکتر شريعتی در پشت حسينيه ارشاد حمله کردند و محمد تقی شريعتی، پدر بزرگوار دکتر را هم مورد ضرب و شتم قرار دادند و غارت کردند و زدند و شکستند و بردند و آتش زدند، بعد هم يکی دوسال بعد از آن، شاگردان دکتر شريعتی دستگير شدند؛ کسانی مثل آقای رحمانی محکوم شده و ده سال در زندان بودند.». وی می افزاید:« گروههايی هم در تداوم خط و حرکت شريعتی بوجود آمدند، مشمول ضرب و شتم و محروميت و طرد از انقلاب واقع شدند و تا ساليان بعد اصلا اسمی از دکتر شريعتی برده نمی شد و به تدريج نام او بارديگر وارد دانشگاه شد و هنوز هم که هنوز است و نزديک به سی سال از انقلاب می گذرد دوستان و طرفداران شريعتی به شدت در محروميت هستند و بسياری از آنها در زندان هستند و چه بسا اگر خود دکتر شريعتی هم بود اصلا الان اعدام شده بود.» روزنامه نگاري در ايران، درباره ميراث انديشه های شريعتی می گويد:«چيزی که به عنوان ميراث شريعتی مطرح است اسلام اجتماعی و يا سوسياليستی به دلايل مختلف ميراثی ماندگار است که تاريخ مصرف بالايی نسبت به شخصيت های شبيه دکتر شريتعتی داشته و دليلش هم اين است که دکتر شريعتی، فردی چند بعدی بود، فکرش جنبه های مختلفی را پوشش می داد، کلان نگر بود، به نوعی آينده نگری دينی داشت و بخصوص نگاهش به دين، برخلاف ديگرانی که نگاه سلبی داشتند به اسلام، نگاه ايشان، نگاه اثباتی و ايجابی بود و اين خود بسياری را جذب می کرد و همچنين زبان موثر و بيان گيرايش و همچنين زاويه ای که سعی می کرد با اسلام نسبتی ايجاد کند». وی می افزاید:« آنچه که به عنوان ميراث شريعتی با اين مشخصات امروز دست به دست می گردد و سکه يی است که هر متاعی را می شود با آن تهيه کرد. يعنی هم اصولگرايان و هم اصلاح طلبان می توانند با تکيه بر افکار شريعتی خودشان را توجيه کنند.» همزمان برخی ديگر از صاحبنظران عقيده دارند که علی شريعتی و انديشه های انقلابی اش در زمان فعلی کاربردی ندارند و اين انديشه ها نمی تواند در تحولات سازنده فکری امروز نقشی داشته باشد. مثلاعبدالکريم سروش انديشه پرداز نوگرای دينی به تلاش علی شريعتی برای ساختن ايدئولوژی از اسلام خرده می گيرند. در خارج از گرايشهای سياسی-مذهبی، عده ای ديگر از منتقدان به تاکيد شريعتی برروی مفاهيمی مانند شهادت، جهاد و انقلاب و فرهنگ بنيادگرايانی که پس از مرگ او در سه دهه اخير، بر اين اساس در ايران، خاور ميانه و کشورهای مسلمان نشين شکل گرفته ايراد می گيرند. برخی از منتقدان علی شريعتی هم (که بر جدايی دين از حکومت تاکيد دارند) می گويند اشاره های وی به شيعه به عنوان يک حزب تمام و تاييد امامت به عنوان شيوه درست گرداندن جامعه انقلابی زمينه ساز تمايلاتی شد که پی ريزی نظام کنونی و ولايت فقيه را آسان کرد. بازخواني هايی که امسال، يعنی ۳۱ سال پس از مرگ شريعتی از انديشه او در همايش های جبهه مشارکت و فعالان طيف ملی – مذهبی و دوستداران علی شريعتی شد. با طرح لزوم بازنگری به انديشه های او برای کاربرد مفاهيمی ديگر از نوشته های او تاکيد گذاشت. مفاهيمی از نوع عرفان، برابری و آزادی. اين طيف از فعالان سياسی که در پی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ با هواداری از روش و رفتار آيت الله خمينی به فاصله گرفتن علی شريعتی از روحانيت انتقاد می کردند بر اين نکته انگشت گذاشتند که درک شريعتی از اسلام بنيادگرايانه نيست و مبنای چنين تفسيری از نظريات علی شريعتی نقل قولهای خارج از متن از نوشته های اوست. از سوی ديگر فعالان طيف ملی – مذهبی می گويند در شرايط حاضر پرسشهايی که علی شريعتی مطرح کرد، هنوز هم پرسشهای مهمی برای دين باوران است. بيش از سه دهه پس از درگذشت علی شريعتی، پرسشهايی مانند اينکه «چگونه می توان دين را با تجدد آشتی داد و اسلام را با مدارا؟»، به دغدغه بسياری از اسلامگرايان نوانديش بدل شده است؛ و حسينه ارشاد در تهران (کانون جذب جوانان پرشور و هوادار علی شريعتی در دهه ۵۰، هنوز پس از درگذشت او)، هنوز از مکانهای عمومی ميزبان سخنرانيهای نوگرايان دينی مانند محمد مجتهد شبستری است که می کوشند برای اينگونه پرسش ها پاسخی پيدا کنند.؟؟؟؟!!!؟

No comments: