Tuesday, March 11, 2008

شيخ و شمشير


هنگامي که شمشير را زير گلو مي گذارند، تا زماني که بگويي "نه" و سر، بالا نگاه داري، تيزي شمشير بر ‏گلو نمي نشيند؛ غير از اين اگر باشد، هر بار که بگويي "بله" و سر فرود آوري، شمشير بيشتر در گلو فرو مي رود و ‏لحظه مرگ را تسريع مي کند. همان حکايت شيخ مهدي کروبي که هر روز بيش از روز قبل، سر فرو مي آورد ـ به ‏کدام اميد؟ ـ وتيزي شمشير بيشتر برگلويش مي نشيند؛ تا آن روز که از وي حتي به "شيخ" نيز نام نبرند چه رسد به ‏‏"شيخ اصلاحات".‏ مدت هاست که سخنان شيخ مهدي کروبي ـ که خود بر خود نام "شيخ" و "سرو" اصلاحات نهاده ـ خواندني شده ‏است؛سخناني که حاصلش، به جبر واقعيت، جدا شدن سره است از ناسره.‏ اول بگويم اسفا که به مدد طنز تاريخ، آدمياني با هر قد و قامت، از ديوار کوتاه ملتي، سر بالا مي کشند و مي شوند ‏‏"سرو" و "معجزه هزاره سوم". و گرنه آدم بايد نابينا باشد و فراموشکار، که به خاطر نياورد کساني از اين دست در ‏فراز و نشيب اين سه دهه، در برابر موج ها، چه ها که نکرده و از لحظه ها، چه سود ها که نبرده اند يک به يک. ‏ اما از اينکه بگذريم، بايد خطاب به شيخ کروبي گفت:حاج آقا! باورتان شده است ها!چگونه مي توان هر لحظه بر تن بي ‏جان اصلاحات، ضربتي زد و باز از "سرو" اصلاحات بودن سخن گفت؟ چطور شوراي نگهبان " تعداد زيادي از افراد ‏شايسته را كه مي‌توانستند نامزد مجلس باشند" رد صلاحيت کرده، اما "شرايط انتخابات بهبود يافته"؟ چگونه است که شما "از ارايه نظر درباره دولت احمدي‌نژاد خودداري" مي کنيد[نيوزويک] ـ آن هم در حاليکه خود ‏را"ال گور" ايران مي دانيد ـ اما از هيچ فرصتي براي کوبيدن محمد خاتمي نمي گذريد؟ ‏ چرا وقت سخن گفتن از مرتجعين، ضبط را خاموش مي کنيد، اما گاه تازيانه زدن بر مخالفان مرتجعين و "جنبش ‏اصلاح‌طلبي در دوره آقاي خاتمي" و درست همان هنگام که "مرتجعين"، شب و روز از کوبيدن باقيمانده مواضع آنان ‏نيز غافل نمي مانند، صدايتان اين اندازه بلندي مي گيرد که: "مهمتر از همه شيوه تخريبي آنها بود. آنها بخش‌اسلامي ‏جمهوري اسلامي را زير سوال مي‌بردند."حواس تان نيست يا در کوچه "علي" چپ، نواختن بهنگام را آموزش ديده ‏ايد؟ از کي و کجا، و بر اساس کدام کارنامه، شما "کساني" شديد که "مي‌دانند كجا زندگي مي‌كنند و چگونه بايد دموكراسي را ‏در كشورشان تدوين كنند"؟ نکند راه اندازي يک حزب، که قرار نيست کسي بداند هزينه هاي آن از کجا تامين مي شود ـ ‏آن گونه که در مصاحبه با رسانه هاي راست گفته ايد ـ اين توهم را در شما دامن زده است؟نکند به واقع بدين باور رسيده ‏باشيد که حزب يک شبه و "شه فرموده" شما، قرار است پرچمدار تدوين دموکراسي و سخنگوي آن در کشوري باشد که ‏‏"مرتجعين" قواعد بازي در زمين هاي آن را تعيين مي کنند؟ درست مي گوييد: "دولت خاتمي به اندازه كافي براي حفاظت از آراي مردم قوي» نبود. شما قوي هستيد؟ شما که آن ‏پشتوانه ميليوني رانداريد و دلتان هم خوش است که «آنها [اعضاي شوراي نگهبان] اينقدرها هم که مي گويند کوته نظر ‏نيستند"؟!‏ ‏ شما که "حکم حکومتي" به دل و جان خوانديد تا ديگر کسي از "قانون مطبوعات" سخن نگويد، به کدام شاهد و مدرک، ‏قوي خواهيد بود؟شما که روزگاري، گاه باخت بازي به محمود احمدي نژاد، مي گفتيد: "وزير كشور، وزيراطلاعات و ‏گروه هاي سياسي و ديگراني كه حرف داشتند، بيايند و‎ ‎حرفهاي‌‏شان را مطرح كنند كه در غير اين صورت دزد بازار ‏مي شود و همه مي گويند« دزد‏‎ ‎را بگيريد» و خود دزد صدايش از همه بلندتر است و يك عده بي جهت در اين ميان تنها‏‎ ‎مي‌‏دوند‎ ‎‏" امروز تنها رفتن از چه برگزيده ايد؟ با کدام وعده؟ چرا نوبت به ديگران که رسيده، در آنها "مشکلاتي" ديده ايد که "قابل دفاع نيستند." تمام نمايندگان مجلس ششم، وزيران ‏و مقامات جمهوري اسلامي در سي ساله گذشته، نوه بنيانگذار حکومتي که شما نگران بخش اسلامي آن هستيد، تنها به ‏دليل داشتن برخي "مشکلات" از گردونه رقابت حذف شده اند؟‏ شما که مي انديشيد "قانون اساسي تفسير قانون را بر عهده شوراي نگهبان گذاشته است و اختلاف بين حقوقدانان اين نكته ‏است كه حد نظارت تا كجاست؟ اما بايد در مجلس قانوني تصويب شود كه نه سيخ بسوزد و نه كباب" چرا به جاي سيخ، ‏کباب را چسبيده ايد سفت و سخت؟ ‏.....‏ سئوال ها از اين دست فراوان است، پاسخ هاست که جاي افراد را تعيين مي کند. جايي که نه با حمله به اصلاح طلبان ‏مغضوب به دست مي آيد و نه با بخشش هاي 50 هزارتوماني. ‏ و نکته آخر: ما مردم ايران پيچيده تر از اين حرف ها هستيم. بعضي راي ها را به حساب خود نگذاريد و «بله» گفتن ها ‏را خاتمه بخشيد که آن را عاقبتي نيست.نقل از روز