چهار روز از زماني که وزارتخانه هاي اطلاعات و کشور خبر از دستگيري تروريست هاي عامل بمب گذاري کانون رهپويان وصال شيراز داده اند مي گذرد. طي اين مدت، هيچ کسي در مجلس و دستگاه هاي نظارتي، از دولت در مورد دروغ هاي قبلي آن، مبني بر اين که انفجار شيراز در نتيجه بمب گذاري نبوده است، توضيخ نخواسته. تنها توضيح دو وزير امنيتي دولت راجع به علت انتشار اطلاعات دروغ نيز (اين که اشاعه اکاذيب، با هدف رد گم کردن و دستگيري آسان تر تروريست ها انجام شده) نه تنها انتقادي را به دنبال نداشته، که تمجيد برخي رسانه هاي محافظه کار و حتي رييس قوه قضاييه از نهادهاي امنيتي را موجب شده است. البته، قابل فهم است که دستگاه امنيتي يک کشور، براي دستگيري آسانتر افراد تحت تعقيب خود، از اعلام زود هنگام برخي اطلاعات يا يافته هايش خودداري کرده و در اين مورد سکوت اختيار کند. اما آيا اين رفتار هم طبيعي است که دستگاه هاي ارشد امنيتي با صدور بيانيه رسمي به بيان اطلاعاتي بپردازند که آنها را کذب مي دانند؟ فراموش نکنيم که اطلاع رساني دروغ در مورد علت انفجار شيراز، نه فقط به وسيله اظهارات مقام هاي امنيتي، که در قالب صدور بيانيه رسمي از سوي "شوراي امنيت کشور" صورت گرفته است. البته در همه جاي دنيا، دستگاه هاي امنيتي در موارد مختلف دروغ گفته و مي گويند، و از اين جهت، مسوولان امنيتي ايران در خصوص انفجار شيراز اقدام محير العقولي انجام نداده اند. اما تفاوت شگفت انگيز عمل اخير آنها با عرف دستگاه هاي اطلاعاتي- امنيتي آن است که در ساير نقاط دنيا، دستگاه هاي اطلاعاتي حداقل هنگام انتشار اطلاعات غلط "وانمود مي کنند" که دروغ نمي گويند يا نمي خواسته اند دروغ بگويند. به عبارت ديگر، اين اصل را پذيرفته اند که نبايد به عنوان دستگاهي که از قصد دروغ مي گويد شناخته شوند و در نتيجه، در پي انتشار اطلاعات نادرست، آن را ناشي از اطلاعات ناکافي يا اشتباه تلقي کرده يا سکوت پيشه مي کنند. اما اين که اطلاع رساني نادرست انجام دهند و سپس با خونسردي اعلام کنند که دروغ گفتيم چون مصلحت ديديم دروغ بگوييم، "گاف" بزرگي است که حتي خودسرترين دستگاه هاي امنيتي نيز، به راحتي به آن تن نمي دهند. آنچه ابعاد ارتکاب چنين "گافي" را در سيستم امنيتي ايران بزرگ تر مي کند، شدت و دفعات تکرار آن است. اين واقعيت، آنچنان برجسته است که گزاف نيست اگر بگوييم تقريباً هر مورد "اطلاع رساني" امنيتي دولت اقاي احمدي نژاد، شائبه نادرست بودن اطلاعات منتشر شده را به دنبال داشته است. فراموش نکرده ايم که در پي بمب گزاري هاي بهمن ماه 84 در اهواز، وزير کشور آقاي احمدي نژاد، به سرعت به مصاحبه مطبوعاتي پرداخت و عاملان بمب گذاري را وابسته به انگلستان معرفي کرد. اما در پي درخواست لندن مبني بر ارائه شواهد اين اتهام، هيچ مدرکي منتشر نشد و حتي وزیر اطلاعات در پاسخ به سوال خبرنگاران در مورد "دخالت انگلیسی ها" حاضر نشد ادعاي وزير کشور را تاييد کند و به اين گفته بسنده کرد که: "وقتی پرونده به دادگاه رفت مشخصات دقیق اعلام خواهد شد"، که البته بعدها نيز هرگز چيزي در اثبات گفته هاي وزير کشور اعلام نگرديد. مورد مشابه جنجالي تر، زماني بود که 15 نظامي انگليسي به خاطر ورود به قلمرو آبي ايران دستگير شدند و دستگاه هاي نظامي – امنيتي جمهوري اسلامي صراحتاً از "جاسوسي نظامي" آنها عليه ايران سخن گفتند (و از قضا شواهدي نيز وجود داشت که احتمال جاسوسي اين نظاميان در ايران را تقويت مي کرد)، اما به فاصله چند روز تمام اين نظاميان با بدرقه رسمي رييس جمهور و وزير خارجه ايران آزاد شدند و پس از دريافت هداياي دولتي طي مراسم رسمي، به کشور خود بازگشتند. در نتيجه، مجدداً اين سوال بي پاسخ در سطح افکار عمومي باقي ماند که آيا اساساً اتهام "جاسوسي نظامي" مقامات جمهوري اسلامي عليه اين 15 انگليسي تا چه حد مي توانسته صحت داشته باشد؟ و مگر در کجاي دنيا جاسوسان نظامي را بعد از چند روز بازداشت، همچون قهرمانان ملي آزاد مي کنند؟ و باز هم يک نمونه جنجالي ديگر از انتشار رسمي اتهامات امنيتي توسط مقام هاي ارشد امنيتي دولت نهم، مورد "حسين موسويان" بود که توسط وزير اطلاعات و شخص رئيس جمهور به جاسوسي هسته اي براي دولت انگلستان متهم شد (آموزنده است که در اين مورد نيز، چون نمونه هاي قبلي، يک طرف اتهام دولت انگلستان بود! انگار مسوولان امنيتي دولت آقاي احمدي نژاد اصرار خاصي به بي مبنا معرفي کردن اتهامات امنيتي عليه دولت فخيمه دارند). اين بار دستگاه قضايي ايران بود که رسما موسويان را از اين اتهام تبرئه کرد. آن گاه، در پي اعتراض رئيس جمهور و سعيد مرتضوي دادستان قدرتمند حامي احمدي نژاد به حکم تبرئه، متهم براي بار دوم مورد محاکمه قرار گرفت و مجدداً از اتهام "جاسوسي هسته اي" تبرئه گرديد. پس از آن نيز، وزير اطلاعات به سادگي توضيح داد که تبرئه نشان مي دهد نظر دادگاه با نظر وزارت اطلاعات فرق داشته است... و از اين قبيل اتفاقات، در زمان دولت آقاي احمدي نژاد مکرر به وقوع پيوسته است. لازم است مجددا تأکيد کنيم: دروغ گويي دستگاه هاي امنيتي، هرگز در دنيا اتفاق کم سابقه اي نبوده است. اما شواهد حاکي از دروغگويي سازمان يافته مسوولان ارشد اطلاعاتي کشور- تا جايي که اخيراً کار به جايي رسيده که شوراي امنيت کشور اطلاعيه کذب صادر مي کند و بعد وزراي اطلاعات و کشور با افتخار توضيح مي دهند که تشخيص داده اند لازم است دروغ گفته شود- موضوع نگران کننده اي است. جاي ترديد نيست که کشور ايران- گذشته از هر رژيمي که در آن بر سر کار باشد- به علت موقعيت استراتژيک خود همواره در معرض عمليات جاسوسي کشورهاي بيگانه است و در مقاطعي مجبور به اثبات يا رد ادعاهاي امنيتي در ارتباط با کشورهاي ديگر خواهد بود. اما آيا دستگاه هاي اطلاعاتي – امنيتي ما، متوجهند اگر به جهانيان اثبات کنند که وقتي مصلحت بدانند در عالي ترين سطوح (در سطح شوراي امنيت کشور) و از رسمي ترين شيوه ها (صدور بيانيه) دروغ مي گويند، چه پيام مخربي را به جامعه جهاني منتقل کرده اند؟ نظامي که در بحبوحه درگيري هاي خود ساخته و مستمر با قدرت هاي جهاني، درگير پرونده هاي بحث انگيز و سرنوشت ساز امنيتي است، چگونه تبعات ارائه چنين تعريفي را از خود تحمل خواهد کرد؟ واضح تر بگوييم: نظامي که به طور روز افزون از سوي قدرت هاي بزرگ متهم به مواردي در حد حمايت از تروريسم، دخالت امنيتي- نظامي در کشورهاي منطقه و پي گيري پروژه غير شفاف هسته اي است، چگونه خواهد توانست اتهامات عليه خود را رد کند، در شرايطي که به سادگي به جهانيان اعلام مي دارد هر زمان مصلحت بداند، از رسمي ترين تريبون هاي ممکن دروغ مي گويد؟
Thursday, May 15, 2008
!! اخيراً کار به جايي رسيده که شوراي امنيت کشور اطلاعيه کذب صادر مي کند
ارسال بوسیله یاس نو در ساعت 1:18 AM
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment