سخن در باره انتخابات رياست جمهوري آينده نه فقط زودهنگام است كه اي بسا كاري احمقانه هم باشد بخصوص براي كسي مثل من كه معتقد است ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كار شدهاند تا سرنوشت خاورميانه و از جمله ايران را در سال جاري ميلادي به سمت جنگ يا صلح رقم بزنند. با اين حال، وقتي كه در علوم دقيقه هم "قطعيت" جاي پاي محكمي ندارد، به طريق اولي در علوم اجتماعي و سياسي بايد بر عدم قطعيت تاكيد كرد. حتي اگر احتمال ضعيفي هم براي ادامه شرايط كنوني تا سال آينده وجود داشته باشد، نبايد آن را ناديده گرفت و از كنار آن بيتفاوت گذشت. به نظر من راز ناكامي اصلاح طلبان در چند انتخابات اخير عمدتا دو چيز بوده است. نخست آنكه هر كدام از احزاب اصلاح طلب در درون خود و بدون مشورت كامل و جامع با همه نيروهاي تحول خواه، نامزدي را معرفي كردهاند و آنگاه از ديگران خواستهاند كه به حمايت از آن نامزد برخيزند. در واقع اگر هم در پارهاي موارد مشورتي صورت گرفته، پس از تصميمگيري درون حزبي بوده كه قاعدتا مشورت ها تاثيري بر آن تصميم نداشته است. دوم آنكه، اصلاح طلبان از اقناع بخش موثري از نيروهاي تاثيرگذار بر جامعه براي حمايت از نامزدشان و يا اصولا شركت در انتخابات ناتوان بودهاند. صرف اينكه گفته شود كانديداي ما انسان محترمي است و برنامههاي مترقي و جذابي دارد، براي اقناع ديگران كفايت نميكند. من به تجربه دريافتهام كه ارائه يك تحليل منسجم از شرايط و تشريح دقيق موازنه قوايي كه يك رئيس جمهور بايد در چارچوب آن عمل كند و بخصوص نشان دادن واقع گرايانه راههايي كه آن رئيس جمهور ميتواند با تغيير موازنه قوا به نفع خود برنامههايش را جامه عمل بپوشاند، در اقناع اهل نظر و تحليل بسيار موثر است، در غير اين صورت، آه و فغان و ناله برآوردن و هشدار دادن نسبت به اينكه اگر فلاني بيايد فاجعه ميشود، هيچ تاثيري ندارد، زيرا فرض وقوع فاجعه با آمدن ديگري، عدم وقوع آن را با آمدن كانديداي اصلاح طلب ثابت نميكند. به گمان من هيچكدام از احزاب اصلاح طلب و يا مجموعهاي از آنها كه به نام ائتلاف فعاليت ميكنند، در موقعيتي قرار ندارند كه با معرفي يك كانديدا، راي عمومي را جذب كنند. آنها نيازمند حمايت سايرين هستند و حمايت سايرين نيز جز از طريق مشورت با آنان و در نظر گرفتن دغدغههايشان و عمل به تعهدات دوجانبهاي كه ممكن است صورت گيرد، به دست نميآيد. از اين رو، به نظر من اصلاح طلبان، بايد اكنون از معرفي يكجانبه برخي نام ها به عنوان نامزد انتخابات رياست جمهوري آينده پرهيز كنند و به جاي موضع گيريهايي كه به كار جنجال آفريني رسانهاي ميآيد، در پي كسب اجماع براي انتخاب چهرهاي اجماعي باشند. تصور ميكنم با اندكي آرامش و تامل و تلاش ميتوان به چنين چهرهاي رسيد و در باره پيامدهاي رد صلاحيت احتمالي او نيز تصميم قاطع و روشني گرفت. اگر چنين تلاشي صورت گيرد و چهرهاي اجماعي برگزيده شود، آنگاه به نظرم ميتوان اهل تحليل و به تبع آن افكار عمومي را براي راي دان به او اقناع كرد. به خلاف آنچه در ظاهر سياست ايران جريان دارد، به نظر ميرسد عملكرد دولت آقاي احمدي نژاد و مجموعه سياستهاي جاري، اگر منجر به بروز جنگي ويرانگر نشود و حتي به صلح دراماتيكي هم نيانجامد، در حال به هم زدن توازن قوا در عرصه سياست ايران است. به عبارت ديگر، به رغم همه تنگناهاي موجود، روزنههايي از فرصت در افق سياسي ايران براي نيروهاي منتقد فعال در حال ظاهر شدن است. شايد بتوان از اين فرصتها در انتخابات رياست جمهوري دهم براي اصلاح امور كشور بهره جست، اما اين بهرهگيري احتمالي مشروط به همان دو شرطي است كه ذكر آن رفت
Friday, May 9, 2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment