Sunday, May 18, 2008

!!!مجموعه محافظه‌كاران، مسئول وضعيت نابسامان موجودند


برخي از چهره‌هاي جناح محافظه‌كار چندان به آقاي احمدي نژاد مي‌تازند كه گويي خود در شرايطي كه براي ‏كشور پديد آمده است، هيچ نقشي بازي نكرده‌اند.‏ متاسفانه نيروهاي اصلاح طلب نيز از زوايه‌اي به نقد اوضاع مي‌پردازند كه پنداري تمام مشكلات كشور زير ‏سر يك آدم است و اگر فرد ديگري به جاي او بر كرسي رياست جمهوري بنشيند، مشكلات كشور حل خواهد ‏شد.‏ اين در حالي است كه مجموعه محافظه‌كاران، مسئول وضعيت نابسامان موجودند و اگر قرار است كساني ‏مسئول اين وضع شناخته شوند، همه آنان بايد پاسخگو باشند.‏ به نظر من درك اين نكته چندان دشوار نبود كه دولت برآمده از دوم خرداد، فرصتي استثنايي و شايد خدادادي ‏براي انجام پاره‌اي تغييرات تدريجي در سياست هاي داخلي و خارجي نظام بود تا بدين وسيله، شكاف عميق ‏بين مطالبات اجتماعي و نيازهاي عيني جامعه با ظرفيت نظام سياسي باريكتر شود و تلاطم‌هاي تند اجتماعي و ‏بي‌ثباتي‌هاي ناشي از ناسازگاري با محيط داخلي و پيرامون به حداقل برسد.‏ از نگاه من فرصت بي‌همتاي دوم خرداد براي نظام سياسي به قدري بديهي بود كه هرگز باور نمي‌كردم ‏مدعيان حفظ نظام همه قواي خود را براي به باد دادن اين فرصت تاريخي بسيج كنند و براي خنثي كردن ‏فعاليت‌هاي مسالمت آميز اصلاح طلبانه تا بدانجا بتازند كه همه مباني و اصول فقه سنتي مورد ادعاي خود را ‏زير پا بگذارند!‏ آنان اما نه در قيد بهروزي جامعه بودند و نه سوداي حفظ كليتي به نام نظام جمهوري اسلامي را در سر ‏داشتند، بلكه فقط به موقعيت فردي و منافع شخصي و صنفي‌شان مي‌انديشيدند و براي رسيدن به اين مقصد ‏خويش، فرصتي تكرار نشدني را از اين كشور گرفتند كه در غم از دست رفتن آن، حافظي بايد تا غزل‌هاي تلخ ‏و جان گداز بسرايد.‏ من معمولا خشم خود را از به ياد آوردن اين تراژدي فرو مي‌خورم اما نمي‌توانم كساني را كه از سر ‏خودخواهي و يا جهل، اين صفحه از تاريخ كشورمان را به سمت تباهي و تاريكي رقم زدند، ببخشم و يا ‏فراموش كنم.‏ از اين رو، بر اين باورم كه آنهايي كه در دوره پس از دوم خرداد، در پست‌هاي گوناگون كمر به قتل ‏اصلاحات بستند و سرانجام نيز آن طفل بي‌گناه و نجات بخش را به گور كردند، امروزه نمي‌توانند با انتقاد از ‏برخي سخنان و سياست‌هاي حاشيه‌اي آقاي احمدي نژاد، از زير بار مشكلاتي كه ظهور آنها پس از شكست ‏اصلاحات اظهر من‌الشمس بود وبارها و بارها نسبت به وقوع آنها هشدار داده شد؛ شانه خالي كنند.‏ طبعا من آدم سختگيري نيستم كه بخواهم راه بازگشتي براي افراد قائل نباشم، اما در منش و روش اين منتقدان ‏تازه ظهور دولت آقاي احمدي نژاد، نشانه‌اي از بازگشت ديده نمي‌شود. آنان هنوز دوم خرداد و حوادث برآمده ‏از آن را به عنوان تهديد معرفي مي‌كنند، از ناكام گذاشتن اصلاحات همچنان به خود مي‌بالند و با هيچكدام از ‏سياست‌هاي كلان دولت كه ريشه اصلي مشكلات كشور در آنجاست مخالف نيستند.‏ از اين جهت، آنان را نمي‌توان در فهرست منتقداني كه دل در گرو مصالح عموم دارند و در پي كاميابي‌هاي ‏شخصي نيستند، جا داد. رفتار آنان بيشتر به نوعي بازي شبيه است، نوعي بازي كه اساس آن بر تعقيب منافع ‏فردي و گروهي، ناديده گرفتن واقعيات عريان ايران و جامعه بين‌الملل و در نهايت قرباني كردن شخص ‏محمود احمدي نژاد به عنوان مسبب همه مشكلات ريز و درشت جامعه ايراني است.‏ از همين رو، اصلاح طلبان نبايد براي اين دسته از نقدها و اعتراض‌ها هورا بكشند و قند در دل آب كنند. رفتن ‏آقاي احمدي نژاد و نشستن يكي از رقباي محافظه كارش به جاي او، هيچكدام از مشكلات ساختاري جامعه ‏ايران را حل نمي‌كند وبه همين دليل، گرهي از كار فرو بسته اصلاح طلبي نمي‌گشايد.‏ در واقع، به همين علت، اصلاح طلبان بايد با عبور از بگو مگوهايي كه اين روزها بين دولت و منتقدان آن در ‏داخل جناح محافظه‌كار در جريان است و به كار جنجال و سرگرمي رسانه‌اي مي‌آيد، نقدهاي خود را به وضع ‏موجود بنيادي تر و غني تر كنند، در غير اين صورت، در پي محافظه كاران به سوي سراب خواهند رفت.؟!!!؟

No comments: