Tuesday, July 29, 2008

!!!اگر ايران را دوست داريم


ايرانيان مدت سي سال است در مواجهه با افت و خيزهاي سياسي به درجه اي از آگاهي سياسي رسيده اند و ‏ارزيابي شان از قضايا چنان است که مي دانند در سياست خارجي بخصوص بايد شرايط سياسي جهان را در نظر ‏گرفت وتنش زدايي را انتخاب کرد. ايرانيان اينک در موقعيت بسيار دشوار اقتصادي به سر مي برند که تحمل آن ‏به تدريج غيرممکن مي شود. فرصت هاي مناسب هم در اختيار ندارند تا بي آنکه متهم به اقدام بر ضد امنيت ملي ‏بشوند حرف دل خود را بزنند وبا صداي بلند به اصول آن سياست خارجي که منافع مردم و مصالح ملي را در نظر ‏نمي گيرد معترض بشوند. دولت ايران چند سالي است با اتکا به شرايط جهاني واين که دولت هاي اروپايي به ادامه مبادلات تجاري با ايران ‏مثل نان شب محتاج اند و دولت آمريکا خود را در منطقه درگير کرده است وارد منازعه اي شده که هرگاه کنترل ‏نشود مردم را به خاک سياه مي نشاند. اينک پس از چند سال اضطراب و نگراني پرتو کمرنگي از اميد در آسمان ‏روابط ايران و امريکا پديد آمده است. اروپا براي حفظ منافع تجاري خود اين فرصت را تقويت مي کند. اما با کمال ‏تاسف برخورد برخي صاحبان قلم وتريبون هاي اينترنتي و جناحي با وضع موجود به گونه اي است که همين پرتو ‏کمرنگ را تهديد مي کند. گاهي در اظهار نظرها اثري از احساس مسئوليت نسبت به وضعيت معيشتي مردم و ‏خطرات ديگري که در راه است مشاهده نمي شود و علاقمندي به سرنگوني حکومت بر ديگر ملاحظات مي چربد.‏ وظيفه ايرانيان چپ وراست بر پايه آگاهي عميق سياسي شان از اوضاع و احوال جهاني اين است که تلاش کنند تا ‏اين پرتو کمرنگ اميد باقي بماند.لحظه اي است تاريخي وايجاب مي کند سرسخت ترين مخالفان جمهوري اسلامي ‏ايران حفظ و تقويت اميد به دست آمده را هدف مشترک قرار دهند و براي تصفيه حساب با حاکميت آن را دست ‏مايه نکنند و با ادبيات تمسخر آميز تندرو هاي در انتظار فرصت را تحريک نکنند تا همين مختصر اميد هم از بين ‏برود. مثال ها فراوان است و از آن جمله مي توان به شيوه کساني انتقاد کرد که پياپي با يادآوري قطعنامه 598 و ‏فرجام گروگان گيري در صدد بر مي آيند تا آب را گل آلود کنند. حتي اگراينان به درستي داوري مي کردند و ‏رويدادها با هم قابل مقايسه بود اولويت ها ايجاب مي کرد تا با منطق "از هر کجا جلو ضرر را بگيريم منفعت ‏است" عجالتا به اين قبيل مقايسه ها نپردازيم. حال آن که اساسا مقايسه بي وجه است و ترجيح مي دهم به اظهارات يک متخصص در امور اقتصادي و روابط ‏بين الملل استناد کنم. آقاي هرميداس باوند اخيرا گفته است: "اين بحث ماهيتا متفاوت است. يک تبليغات داخلي ‏ايجاد شده که اززمينه هاي چنين مقايسه اي برخوردارنيست... فکر نمي کنم پذيرش تعليق قابل مقايسه با قطعنامه يا ‏ملي شدن صنعت نفت يا پس دادن گروگان ها باشد.اگربخواهيم مقايسه اي صورت بدهيم پذيرش قطعنامه بر اساس ‏تغييريک شرايط پيروزمندانه وتبديل آن به يک شرايط کاملا انفعالي و تحميلي صورت گرفته بود. اما دراين جا ‏موضوع مصداق ندارد.چون براي ايران حق داشتن آب سبک را پذيرفته اند. بنابراين موضوع براي ايران شکست ‏تلقي نمي شود. من تاکيد دارم که ارزيابي ها بايد در پرتو شرايط واوضاع واحوال وقت مطرح شود ونه به صورت ‏انتزاعي وتجريدي. در اين شرايطي که مردم از توسل به ابزارسخت افزاري عليه ايران با توجه به پيامدهاي ‏سهمگين آن نگراني دارند هرتصميمي قبل ازهرچيزي مرتبط با اين نگراني خواهد بود. لذا پذيرش تعليق قابل ‏مقايسه با قطعنامه 598 نيست." به سخنان کارشناسان که مي گويند هرگاه تعليق غني سازي نشود ومذاکرات درهم بريزد، آينده مصيبت باري در ‏انتظارايران است نمي شود بي اعتنايي کرد وتاکيد گذاشت برشباهت اقدامات احتمالي دولت ايران براي رفع تنش ‏از بحران هسته اي با آزاد کردن گروگان ها و قطعنامه598.‏ ايرانيان مانند ديگر ملت ها حق دارند حکومت خود را دوست نداشته باشند و خواستار تغيير آن بشوند. مي توانند ‏جان و مال و امنيت شخصي براي تغيير وضع موجود بگذارند. آن گونه که تا حال بسياري بهاي سنگين اين آرمان ‏را پرداخته اند.ايرانيان منتقد و مخالف بي گمان ايران را دوست دارند، چه بسا بيش از وفاداران و حاميان حکومت ‏که بي چون و چرا برخطاها و سياست هاي زيانبار مهر تاييد مي گذارند و ايران را به سوي پرتگاه مي کشانند. از ‏برخي موافقان و وفاداران که به هواي وفاداري، شريک دزد و رفيق قافله شده اند نمي شود انتظار داشت که ايران ‏را دوست داشته باشند وبه منافع ملي بينديشند. کساني که از رونق، رکود، بحران و جنگ سود مي برند نمي توانند ‏ايران را دوست داشته باشند.توقع اين است که دوستداران ايران يعني مخالفان و منتقدان در هنگامه خطر نگذارند ‏خشم بر عقل غلبه کند. ايران سالهاست گرفتار رقابت دو جناح سياسي شده است که هر يک مي خواهد ابتکار عمل در عادي سازي روابط ‏ايران و امريکا را به نام خود در تاريخ ثبت کند واز مزاياي آن به تنهايي سود ببرد. اين رقابت در مجموع زيان ‏رسانده است. دو جناح در اجرايي شدن اين ضرورت ملي همکاري که نکرده اند سهل است، چوب هم لاي چرخ ‏يکديگر گذاشته اند. ترمزي شده اند تا هر شکل از انعطاف پذيري در نطفه خفه بشود.هر بار جناحي و گروهي راه ‏بر ديگري بسته وبا تحريک راديکال ترين عناصر و ايجاد فرصت براي ورودشان به صحنه سياست خارجي و ‏نقش آفريني ويرانگررشته ها پنبه شده است. اما مخالفان و منتقدان از هر دسته وانديشه سياسي تکليف ديگري ‏احساس مي کنند.در اين لحظه خاص، جهان در شرايط خاصي به سر مي برد و سوء سياست ها مسير جنگ را ‏هموار مي کند و ايران به تصور آن که دارد با جنگ افروزان ستيزه مي کند همکار و پشتيبان آنها شده است. حال ‏ان که مي تواند با تعليق غني سازي از اين همکاري سر باز زند. مفهوم يک چنين سياست اصلاح شده اي اگر ‏فعال بشود نه ذلت و شکست و حقارت است، نه از کف رفتن استقلال، به عکس عين درايت است که به ايران ‏منزلت مي بخشد و جهان را بر مي انگيزد که نظم نوين جهاني را از حيث تجهيز ديگر کشورها به فوت و فن ‏هسته اي به شدت نقد کند. در شرايط موجود مخالفان که از درايت سياسي و تجربه هاي تاريخي بسيار درس گرفته اند بر پايه کدام منفعت ‏ملي، با يادآوري گذشته اي که با شرايط امروز يکسان نيست، افراطيون ايراني را تحريک مي کنند تا مثلا از ادامه ‏برخي انعطاف ها سر باز زنند. روي سخن با تمام کساني است که پياپي انعطاف احتمالي ايران.و نزديک شدن به ‏ميز مذاکره را علامت شکست اعلام مي کنند وبا اين شيوه به دوستداران جنگ و بحران در ايران پيام مي فرستند ‏که راه بر صلح ببندند..بستن راه صلح از سوي مخالفان و منتقدان همان است که جنگ افروزان ايراني، اسراييلي و ‏امريکايي در پي آن هستند. اگر ايران را دوست داريم لازم است پيرامون هر سياستي که انعطاف و مذاکره را دنبال مي کند يا سکوت کنيم يا ‏تشويق شان کنيم تا راه را ادامه دهند وکاري سترگ را نيمه کاره باقي نگذارند. در شان مخالفان و منتقدان که به ‏ايران دوستي شهره اند نيست تا با به مضحکه گرفتن سياست مذاکره که ضرورتي ملي است، از اهميت موضوع ‏بکاهند و تندروها را بيش از پيش به جان اين سياست بيندازد. مقايسه وضع موجود با قطعنامه 598 تندروها را از مسيري که شايد بخواهند راهي آن شوند دور مي کند و معلوم ‏نيست با طرح بي وقت اين مقايسه چه منظوري دنبال مي شود و به کدام اميد کوتاه مدت، تندروهاي پيدا و پنهان را ‏به لجاجت و تداوم جنگ افروزي بر مي انگيزند . ؟؟؟؟؟؟؟؟

No comments: