Friday, July 11, 2008

!!!بررسي گزينه حمله احتمالي نظامي عليه ايران

اين روزها از گوشه و كنار كشور افرادي تماس مي‌گيرند و مي‌پرسند: جنگ كي شروع مي‌شود؟ تا كنون مردم عادي احتمال بروز جنگ را جدي نمي‌گرفتند ولي اكنون جدي گرفته‌اند.علت اين مساله، ظهور نشانه‌هاي روشن رسمي از احتمال وقوع جنگ از طرف مقابل و يا جنجال رسانه‌هاي ‏فارسي زبان خارج از كشور نيست، بلكه اذعان مقام‌هاي رسمي به جدي بودن احتمال جنگ اين مساله را د ‏ربين مردم عادي جدي كرده است. تا چند وقت پيش يك روزنامه "خوشنام" ساير نشريات را رصد مي‌كرد تا اگر اشاره‌اي به احتمال وقوع جنگ ‏كرده باشند، يقه شان را بچسبد و آنها را به "خالي كردن دل مردم"، "همراهي با جنگ رواني دشمن عليه ملت ‏ايران" و "بازي نقش ستون پنجم" متهم كند. حالا اما به هر علتي سياست تغيير كرده است و مقام‌هاي ارشد نظامي و سياسي از جدي بودن احتمال جنگ، ‏آمادگي كامل براي مقابله با دشمن و حفر صدها هزار قبر براي دفن سربازان مهاجم در استان‌هاي مرزي ‏ايران سخن مي‌گويند. در واقع همين سخنان، توده مردمي را كه گوش به راديو و چشم به تلويزيون جمهوري اسلامي دارند، نسبت ‏به خطر وقوع جنگ هشيار كرده به گونه‌اي كه آن را قريب‌الوقوع مي‌بينند. با اين حال، اين پرسش همچنان قابل طرح است كه جنگ تا چه اندازه جدي است و تبعات بروز احتمالي آن ‏براي ايران چيست؟ به نظر من احتمال وقوع جنگ در اين لحظه همچنان پنجاه – پنجاه است، اما وقت زيادي باقي نمانده است تا ‏مشخص شود كه كدام پنجاه درصد به نفع پنجاه درصد ديگر از صحنه خذف خواهد شد. اگر بخواهيم واقع بينانه و بي‌طرف به موضوع نگاه كنيم، آمريكا و متحدانش جمهوري اسلامي اتمي را تحمل ‏نمي‌كنند و اگر برخي از تحليل‌گران داخلي و خارجي خلاف اين را مي‌گويند به نظر من يا قصد تيره كردن ديد ‏مسئولان نظام اسلامي به واقعيات منطقه‌اي و بين المللي را دارند و يا آنكه علايق خود را به واقعيت ترجيح ‏مي‌دهند. با اين حال، كم و بيش روشن است كه آمريكا و متحدانش در حال حاضر تصور مي‌كنند كه اعمال فشارهاي ‏سنگين سياسي و تشديد تحريم هاي اقتصادي از سوي مجموعه نظام جهاني ايران را به دست كشيدن از ‏پيگيري چرخه كامل سوخت هسته‌اي وادار خواهد كرد، اما جدول زماني در اين ميان از اهميت بسياري ‏برخوردار است. به عبارت ديگر اكنون مسابقه‌‌اي بين سرعت برنامه هسته‌اي ايران براي رسيدن به نقطه "غير قابل بازگشت" ‏و تاثيرگذاري تحريم هاي بين المللي بر نظام سياسي آغاز شده است و هنوز مشخص نيست كه كداميك ديگري ‏را پشت سر خواهد گذاشت. اگر سرعت برنامه اتمي بر تاثيرگذاري تحريم ها پيشي گيرد، احتمال توسل آمريكا يا اسرائيل به حمله نظامي ‏عليه تاسيسات هسته‌اي ايران به سمت قطعي شدن پيش خواهد رفت و جنگ با همه عوارض و مصائبش آغاز ‏خواهد شد. در مقابل، اگر سرعت تاثيرگذاري تحريم ها از سرعت پيشرفت برنامه هسته‌اي بيشتر باشد، احتمال جنگ ‏كاهش مي‌يابد، اما درعوض جامعه ايراني بايد در انتظار تحريم‌هاي اقتصادي دردناكي باشد. من نمي‌دانم سعيد جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران در ديدار آتي خود با خاوير سولانا مسئول سياست ‏خارجي اتحاديه اروپا به چه نحوي از پاسخ ايران به بسته پيشنهادي گروه 1+5 رازگشايي خواهد كرد، اما اگر ‏در پشت عبارات مبهم ايران، چيزي جز سياست قبلي دولت ايران نباشد، به طور حتم در دوره‌اي با تحريم ‏هاي طاقت فرسا و اگر موثر نيفتد با جنگ روبرو خواهيم شد. به نظر مي‌رسد مذاكره كنندگان ايراني سياست خريد وقت را به عنوان يك تاكتيك انتخاب كرده‌اند اما نبايد ‏فراموش كرد كه اين تاكتيك حتي اگر با ظرافت نيز به كار گرفته شود دايره بسياري محدودي خواهد داشت و ‏به سرعت لحظه بله يا خير گفتن فرا خواهد رسيد. برخي از ايراني ها تصور مي‌كنند كه دولت محمود احمدي نژاد به عمد سياست درگيري نظامي با آمريكا را ‏دنبال مي‌كند زيرا مي‌خواهد در سايه جنگ، فضاي سياسي را بسته و نيروهاي مخالف و منتقد را قلع و قمع ‏كند. من با اين نظر مشخصا به دليل علتي كه براي آن طرح مي‌كنند، موافق نيستم چرا كه در داخل ايران نه ‏فضاي بازي است كه لازم به بسته شدن آن از طريق به راه انداختن جنگ باشد و نه نيروهاي منتقد و مخالف ‏انسجام و تشكيلاتي دارند كه حضورشان براي اصحاب قدرت خطرآفرين باشد و سركوب آنان نيازمند جنگ با ‏بزرگترين قدرت جهاني باشد. برخي از ايراني‌ها نيز بر اين گمانند كه حمله خارجي ضربتي و محدود خواهد بود. اين نيز محل ترديد است، ‏زيرا محدود بودن حمله به عدم واكنش ايران و بسنده كردن آن به شكايت به سازمان ملل و تهديدهاي لفظي ‏خواهد بود. آيا نظام سياسي ايران در شرايطي هست كه بتواند در مقابل يك حمله نظامي خارجي كه به مثابه ‏تجاوز به ناموس يك كشور است، فقط حرافي كند؟ بعيد به نظر مي‌رسد چرا كه بي عملي در مقابل تهاجم خارجي معنايي جز ناتواني نظام و بحران اقتدار آن ‏نخواهد بود. بنابراين ايران به احتمال زياد به منافع آنان ضربه خواهد زد، اما اين ضربه نيز ضربه متقابل را ‏در پي خواهد داشت و دو طرف را وارد زنجيره بي پاياني از ضربات متقابل و جنگي تمام عيار خواهد كرد ‏كه فرجامش نابودي امكانات كشور ما و آسيب ديدن طرف مقابل خواهد بود. آيا اين سناريوي دلپذيري براي رهبران جمهوري اسلامي پس از تجربه 30 سال حكومتداري است؟

No comments: