مهرداد بذرپاش، جواني که به برکت نزديکي و همراهي با محمود احمدينژاد، اينک مديرعامل سايپاست و پلههاي ترقي را چند در ميان طي ميکند، به تازگي در گفتوگويي اظهار داشته است، در ميان اصولگرايان، "اوباما"ها پرشمارند. او صحيح ميگويد، اما تمام ماجرا را توضيح نميدهد؛ چرا که با عينکي از جنس نفت به وقايع مينگرد. "اوباما"ها و جوانان مدعي در جمع محافظهکاران پرتعدادند. اينان البته اغلب داراي مدارک دانشگاهي هستند. بديهي است که نميتوان در مورد کيفيت مدارک ايشان و عمق و ميزان دانش فارغالتحصيلان مزبور داوري کرد. نکتهي مهم آن است که "جوانان راست" به برکت نزديکي با بلوک قدرت و همسويي ايدئولوژيک و استراتژيک با جريان مسلط در حکومت، از شانسي بهمراتب بيش از همسن و سالان خود برخوردارند. اگر حتي با دلي از جنس سنگ، بتوان آن دانشجويان شهرستاني را که همين ماه پيش زير آوار خروارها بتون و سيمان و آهن يک مجتمع مسکوني در نقطهاي گرانقيمت از پايتخت، جان باختند، از ياد برد، واقعيت بيکاري فارغالتحصيلان مراکز آموزش عالي را که نميتوان پنهان کرد. خيل ليسانس و کارشناس ارشد و حتي دکتراست که در آشفتهبازار اقتصاد ايران، در جستوجوي کاري مرتبط با مدرکش، اينسو و آنسو ميدود. آن جوانان مظلوم و بزرگوار شهرستاني که با کلنگ و تيشه، هزينهي قلم و خودکارشان را تامين ميکردند، از آنرو که در اقتصاد نفتي و ذيل يک "دولت رانتي" () به دانش آموزي ميپرداختند، و به آن سبب که "پا"يي و "يار"ي در قدرت نداشتند، "نان از عمل خويش" ميخوردند و "منت حاتم طايي" نميکشيدند. آنها متعلق به طبقهي متوسط نبودند؛ از اقشار فرودست و بيپناه جامعه برخاسته بودند و به هزار اميد و آرزو، قدي کشيده بودند و سرکي. حساب آنان البته روشن بود وقتي حتي فارغالتحصيلان دانشگاهي متعلق به طبقهي متوسط جامعه، و جوانان دانشآموختهي شهري، در آرزوي دستيابي به کاري درخور مدرک و تخصصشان، کفشها پوساندهاند و آهها کشيدهاند. پرشمارند دانشآموختگاني که افسرده و پريشانحال، ناچار مدرک خويش را از ياد بردهاند و به واقعيت سخت و عريان، تمکين کردهاند و در حوزههايي بهکل متفاوت با اطلاعات و دانششان، مشغول بهکار و تامين معاش شدهاند. اين، از جمله ويژگيهاي "دولتهاي رانتي" است که دوري و نزديکي از ساخت قدرت، تعيينکنندهتر ار تخصص و دانش است. مهم آن است که فرد، "خودي" قلمداد شود و اين را در عمل ثابت کرده باشد. اينگونه چه بسيار راهها که يک شبه پيموده ميشوند و چه فراوان پلهها که يکباره طي ميگردند. نيازي به تخصص و تجربه و آزمون نيست، اصل اساسي آن است که "تعهد" خود را به جريان مسلط در حکومت، ثابت کرده باشي. خصلت غيردموکراتيک دولتهاي رانتي (اجارهگير يا تحصيلدار) در اين عرصه (کارسپاري و فراهم آوردن امکان ارتقاء و جولان در فضاي قدرت) نيز خودنمايي ميکند. وقتي دولت متکي بر درآمدهاي مالياتي نيست و تعهدي به شهروندان نداده است و به برکت درآمدهاي نجومي خدادادي و ثروت متکي بر منابع زيرزميني، نيازي به جلب رضايت حکومتشوندگان و پاسخگويي به مردم ندارد، طبيعتا" دستي فراخ در ارتقاء افراد و جلب متخصصان و بهکار گماشتن شهروندان مورد نظر، خواهد داشت. همسويي و قرابت ايدئولوژيک و استراتژيک در دولتهاي تحصيلدار، تنها کولهبار موفقيت و رشد و توانمند شدن، محسوب نميشود؛ شانس و بخت نزديکي فاميلي و قرابت خانوادگي از ديگر مقولههايي است که در چنين حکومتهايي، شهروند معمولي را يکباره به راس هرم قدرت منتقل ميکند. کافي است عموجان يا داييجان يا خالهجان و عمهجاني در قدرت باشد؛ بيش از نيمي از راه طي شده است. اينچنين جواني معمولي و فاقد هرگونه تجربه و حتي تخصص ويژه و بدون هرگونه ويژگي و هوش متمايز از همنسلان، يکشبه "عضو هيئت مديره" و "سخنگو" و "مشاور" و "مديرعامل" و "سرپرست" و... ميشود و هيچ نقد و انتقادي را نيز برنميتابد. کسي (مقام مسئولي) نيست که اين مديران جوان و يکشبه ره چند دهه رفته را مورد بررسي و پرسش قرار دهد که "چگونه آمدي؟"، "از کجا آمدي؟"، "که هستي؟"، "چه ميتواني کرد که همنسلان و همتيپهايت، نميتوانند کرد؟" و... "اوباما"ها در جمع محافظهکاران (مدعيان اصولگرايي) پرشمارند؛ کافي است شهروند بيکار _اما متهد و مسئولي- آنان را رصد کند؛ اينجا و آنجا پر است از "اوباما"هايي که تجربهي کار سياسي يا مديريتي ايشان به قدر زمان به قدرت رسيدن جريان فکري- سياسي متبوعشان است و به اندازهي عمر صاحب منصب شدن "فاميل محترمشان". اين "اوباما"هاي بدلي، اندک زماني، مدعي ادارهي وزارت يا شهر (حتي پايتخت!) ميشوند و بهچشم برهم زدني، نمايندگي مجلس را هم براي خود کوچک ميشمارند و خود را درخور رياست جمهوري ميدانند. "اوباما"هاي وطني، نه افرادي صاحب صلاحيت و پيروز بيرون آمده از ميدان رقابت سالم، و رشديافته در بطن مناسبات و فرصتهاي برابر، که "سربازاني يکشبه سرهنگ شده" بهخاطر"درجههاي اهدايي و تشويقي فلهاي" و ويژگيها و مجالهاي ناعادلانهي دولت تحصيلدار و "امتيازات کريدورهاي مخصوص خوديها" هستند. کاش "اوباما"هاي وطني، زندگي سياسي اوباما را بهدقت _و منصفانه_ بخوانند و راه رشد و ترقي را از مسيري سالم و در جريان "فرصتهاي برابر" طي کنند.تقديم به همايون عزيز؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Saturday, July 19, 2008
!!! ؟"اوباما" يعني (خودي) ،افرادي كه به مدد آشنايي با اركان قدرت صاحب منصب ميشوند
ارسال بوسیله یاس نو در ساعت 5:15 AM
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment