Wednesday, July 23, 2008

!!جليلي ، قالي باف مي شود

سعيد جليلي ديروز بعد از اظهاراتي که درباره غني سازي نکرد و درباره قالي ايراني کرد، از ژنو برگشت. ‏احمدي نژاد اعلام کرد مذاکرات ژنو يک گام به جلو بود. نيکلاس برنز هم با سعيد جليلي دست دادند، اما ‏همديگر را ماچ نکردند، عده اي معتقدند که آن وسط ها جليلي يک گاز هم از لپ برنز گرفته است. کونداليزا ‏رايس هم در حالي که اخبار ژنو را مي شنيد و از عصبانيت سرخ شده بود و داشت موهايش را مي کشيد و ‏يکي توي سر خودش مي زد و يکي توي سر نيکلاس برنز، فرياد کشيد: " اه، خسته شديم" و گفت: " حرف ‏هاي جليلي بي سروته بود." جليلي هم اعلام کرد که " در ژنو صحبتي از تعليق نشد." از طرفي وزير خارجه سابق آلمان که فعلا به دليل وابستگي سببي با ايرانيان عزيز، از وزير خارجه فعلي ‏آلمان اهميت بيشتري دارد، گفت " وقت کشي و شکست مذاکره يعني حمله نظامي به ايران" البته چنين به نظر ‏مي رسد که فعلا دو هفته وقت داريم، البته امروز که اين مقاله را مي خوانيد دوازده روز وقت داريم و دولت ‏ايران اميدوار است که تا دو هفته ديگر که مي شود 15 مردادماه برابر با پنجم آگوست احتمالا بوش دوره ‏رياست جمهوري اش سربرسد، قيمت نفت بشود پانصد دلار، احمدي نژاد دوباره رئيس جمهور شود، يک سيل ‏بزرگ همه اروپا را از بين ببرد و کره زمين چنان گرم بشود که اسرائيل و آمريکا نه تنها از روي کره زمين ‏محو شوند بلکه بکلي ذوب شوند. البته اين پيش بيني ها همگي ممکن است، فقط لازم است فکر نکنيم و ‏اميدوار باشيم. اما من فکر مي کنم چند وضعيت براي آينده ما ممکن است. وضعيت اول: آمريکا هيچ کاري نکند، ولي ايران با همين شکل پيش برود. در اين حالت آمريکا يواش يواش از بين مي رود و اروپا يواش يواش قدرتمند مي شود. ايران هم شروع مي ‏کند به مديريت خاورميانه، کشورهاي عربي هم از آمريکا نااميد مي شوند و مي افتند به جان ايران. در نتيجه ‏اسرائيل و اروپا و اعراب با هم متحد مي شوند و ايران را از بين مي برند. احمدي نژاد هم با دوستانش مي ‏رود به آمريکايي که از بين رفته است و آمريکا مي افتد دست ما و احمدي نژاد معاون اوباما مي شود و ما ‏موفق مي شويم بطور کامل آمريکا را از بين ببريم، منتهي خودمان هم بطور کامل از بين مي رويم.‏‏‏ وضعيت دوم: آمريکا عقب نشيني کند، ولي ايران پيشروي کند. در اين حالت اسرائيلي ها تلفن مي زنند به دفتر جورج بوش، ولي کسي به تلفن آنها پاسخ نمي دهد، در نتيجه ‏خودشان به ايران حمله مي کنند، ايران هم تمام موشک هايش را بسوي اسرائيل شليک مي کند، اما چون ‏موشک ها درست نشانه گيري نشده صاف مي خورد به اروپا و آمريکا و چين و ژاپن و کشورهاي عربي و ‏ترکيه و سوريه و لبنان و ساير کشورها بجز اسرائيل. در اين حالت اسرائيل هم به ايران حمله مي کند و بعد از ‏چند روز موشکباران و بمباران ايران، تمام کشور از بين مي رود، اما هيچ تغييري در کشور اتفاق نمي افتد، ‏همين دولت و همين حکومت سرجاي خودش باقي مي ماند. در نتيجه فقط تندروهاي ايران و اسرائيل باقي مي ‏مانند و با همديگر صلح مي کنند. با ادامه تندروي در ايران و اسرائيل بخش وسيعي از ايرانيان از کشور ‏بيرون مي روند و به اسرائيل پناهنده مي شوند و بخش وسيعي از اسرائيلي ها از اسرائيل بيرون مي روند و ‏به ايران پناهنده مي شوند. بتدريج اسرائيلي ها قدرت را در ايران و ايراني ها قدرت را در اسرائيل در دست ‏مي گيرند. و بخوبي و خوشي زندگي مي کنند. وضعيت سوم: اگر آمريکا عقب نشيني کند، اما ايران پيشروي نکند. در اين حالت در داخل ايران بحران پيش مي آيد، چون اگر دولت احمدي نژاد جنگ نکند، دليلي براي ادامه ‏حکومتش وجود ندارد. در نتيجه ايران به اسرائيل حمله مي کند. اسرائيل هم به ايران حمله مي کند. در اين ‏حمله که با کمک حزب الله و سوريه و غيره صورت مي گيرد، اسرائيل نابود مي شود. پس از آن ايران با ‏کمک کوبا و ونزوئلا و داريوش سجادي آمريکا را از بين مي برد و همزمان با همين دو پيروزي بزرگ، ‏ايران تبديل به سومين قدرت نظامي جهان مي شود. اما اولين قدرت نظامي جهان يعني اروپا دست به دست ‏دومين قدرت نظامي جهان يعني روسيه مي دهد و دوتايي ايران را از بين مي برند. با از بين رفتن ايران ‏مسلمانان جهان از خواب بيدار مي شوند، اما يکي دو ساعت بعد دوباره خواب شان مي برد و مي خوابند. وضعيت چهارم: اگر آمريکا پيشروي کند و ايران عقب نشيني کند.در اين حالت اول چوب را مي خوريم و مملکت سوراخ سوراخ مي شود، بعدا پياز را مي خوريم و در حال ‏خوردن پياز غني سازي را هم متوقف مي کنيم. بعد کت را مي دهيم و احمدي نژاد کاپشنش را مي اندازد کنار ‏و مي رود ارادان، بعد کالا را مي دهيم به آمريکايي هايي که دارند توي خيابان هاي مملکت سوت مي زنند و ‏راه مي روند و بعد دوقاز و نيم بالا را مي دهيم و مملکت مي شود دوازده قسمت، بعد تصميم مي گيريم که به ‏گه خوردن بيفتيم، اما ستاد بسيج اقتصادي اعلام مي کند مهلت سهميه گه خوردن مان تمام شده و ديگر کاري ‏نمي شود کرد. وضعيت پنجم: اگر آمريکا عقب نشيني کند و ايران عقب نشيني کند. اين فرضيه اصولا فرضيه احمقانه اي است به همين دليل احتمال وقوع آن خيلي زياد است، چون معمولا در ‏دنيا وضعيتي که احمقانه است، بيشتر احتمال وقوع دارد، تا وضعيتي که محتمل است. با اين همه چون اين ‏فرض احمقانه است، پيش بيني وقوع آن را براحتي نمي شود کرد، چون آدم اول بايد به اندازه کافي احمق ‏باشد، تا بتواند وضع احمقانه را پيش بيني کند و بعد اين کار را بکند.وضعيت ششم: اگر آمريکا عقب نشيني نکند، اما اروپا عقب نشيني کند و با ايران کنار بيايد. اين حالت بسيار مهمي است. در اين حالت سعيد جليلي به بافتن ميليمتري قالي اش ادامه مي دهد و يواش يواش ‏قاليباف مي شود. دو هفته بعد مذاکرات ادامه پيدا مي کند و ايران و اروپا با هم آبگوشت مي خورند، اما به ‏آمريکا فقط پياز مي دهند. در ديدار بعدي سعيد جليلي نيکلاس برنز را ماچ مي کند. يک ماه بعد ديدار بعدي ‏در برن برگزار مي شود و ايران با گشايش کنسولگري در تهران موافقت مي کند، آمريکا هم با گشايش ‏کنسولگري ايران در لس آنجلس موافقت مي کند. سه ماه بعد ايراني ها به کنسولگري حمله مي کنند، آمريکا ‏هم کنسولگري لس آنجلس را تعطيل مي کند، اما در يک ديدار در زوريخ نيکلاس برنز و سعيد جليلي همديگر ‏را نيم ساعت بغل مي کنند و هي بمال بمال. اروپايي ها هم هفته اي سه بار مي روند به تهران، وزارت خارجه ‏هم سولانا را به عنوان معاون وزير خارجه ايران استخدام مي کند. يک سال بعد جليلي و نيکلاس برنز با ‏همديگر در رم ملاقات مي کنند و اين بار همه اعضاي هيات با هم دست مي دهند و بعيد نيست براي نزديکي ‏بيشتر کاملا با هم نزديکي بيشتري بکنند. بعد ايران سفارت خودش را در واشنگتن و آمريکا سفارت خودش را ‏در کيش داير مي کند. هفت سال بعد جليلي و برنز همديگر را در پاريس ملاقات مي کنند و پسر جليلي با دختر ‏نيکلاس برنز ازدواج مي کند، اما سفارت ايران و سفارت آمريکا تعطيل مي شود. بيست و پنج سال بعد ديدار ‏ميان فرزند جليلي و فرزند نيکلاس برنز برگزار مي شود و اروپايي ها به افتخار اين ديدار مهماني شامي مي ‏دهند. در اين زمان جمعيت ايران تقريبا به يک ميليون نفر رسيده و همه مردم احتمالا از گرسنگي و سوء ‏تغذيه مرده اند، احمدي نژاد رهبر کشور است و هاشمي رفسنجاني همچنان به بازگشت فکر مي کند.وضعيت هفتم: اگر آمريکا و اروپا در مقابل ايران بايستند و ايران صلح کند.‏ ‏ در اين حالت در ايران بحران سياسي پيش مي آيد. مخالفان دولت نهم طرفدار احمدي نژاد مي شوند و همه جا ‏جشن مي گيرند و از اينکه مملکت نجات پيدا کرده خوشحالي مي کنند. مراسم رقص و پايکوبي برگزار مي ‏شود و اکثر خوش تيپ ها و اصلاح طلبان عکس احمدي نژاد را در دست مي گيرند. اما طرفداران احمدي ‏نژاد با او مخالف مي شوند و با وجود اينکه تعدادشان يک دهم بقيه است، هم احمدي نژاد را از بين مي برند و ‏هم به جان مردم مي افتند و قدرت را در دست مي گيرند و بعد از چند روز آن را ول مي کنند و مي روند به ‏لبنان تا يک حکومت حزب الله در آنجا تشکيل دهند. در لبنان هم دختران خوش تيپ حزب الله از حزب اللهي ‏هاي ايران استقبال مي کنند و در نتيجه هم مشکل ايران حل مي شود و هم مشکل لبنان حل مي شود و هم ‏مشکل آمريکا.نتيجه گيري سياسي: اگر شانس بياوريم شانس آورديم، وگرنه بيچاره مي شويم.نتيجه گيري ديپلماتيک: کاري را که بايد دو سال پيش مي کرديم، اگر الآن بکنيم، بيست سال عقب مي رويم و ‏کاري که بيست سال پيش بايد مي کرديم اگر الآن بکنيم، دو سال جلو مي رويم.نتيجه گيري اخلاقي: علت اينکه آدم بدبخت مي شود الزاما اين نيست که شانس ندارد، ممکن است عقل نداشته ‏باشد.نتيجه گيري تاريخي: تاريخ را هميشه مردان بزرگ تعيين نمي کنند، گاهي اوقات تاريخ را احمق ها تعيين مي ‏کنند.نتيجه گيري پليس راه: تا اطلاع ثانوي همه راهها بسته است . ؟؟؟؟؟؟؟

No comments: