Sunday, February 10, 2008

مصاحبه با ابراهيم يزدي


ابراهيم يزدي در دهه هشتم زندگي اش روزهاي شلوغي را پشت سر مي گذارد. مرور خاطرات ورود امام به ‏ايران براي او كه مدتي است دست نوشته هايش را مرور نكرده، توام با فراموشي برخي نام هاست. ابراهيم يزدي در دهه هشتم زندگي اش روزهاي شلوغي را پشت سر مي گذارد. مرور خاطرات ورود امام به ‏ايران براي او كه مدتي است دست نوشته هايش را مرور نكرده، توام با فراموشي برخي نام هاست. ‏ او كه وزير امور خارجه دولت موقت بوده، به عنوان دبير كل نهضت آزادي همچنان مشغول به فعاليت است ‏اما نوعي نگراني در لحن سخنانش پيداست و حتي بي حوصلگي براي مرور برخي رخدادهاي تاريخي. با او ‏درباره خاطراتش از انقلاب گفت و گو كرديم.‏ ‎در پرواز امام به ايران چه كساني حضور داشتند؟‎ از ميان ايرانيان، حدود 100 نفر و حدود 100 نفر هم خبرنگاران خارجي بودند. اسامي تمامي ايرانيان را به ‏خاطر ندارم، آن ها كه به ياد دارم، غير از رهبر فقيد انقلاب، آقايان سيداحمد خميني، بني صدر، صادق قطب ‏زاده، دكتر صادق طباطبايي و هادي غفاري بودند.‏ ‎افرادي بوده اند كه نامشان نيامده باشد؟‎ كساني بودند اما الان حضور ذهن ندارم. ‏ ‎كسي بود كه از پرواز جا بماند؟ يا كساني كه مي خواستند در آن پرواز باشند، اما به دلايلي حذف ‏شدند؟‎ بله. كساني مايل بودند كه در آن پرواز همراه باشند اما ظرفيت تكميل شده بود.‏ ‎در پرواز امام به ايران و در ميان همراهان او زنان نيز به چشم مي خوردند؟ چه كساني را به ‏خاطر مي آوريد؟‎ بله. تعدادي از خانم ها نيز در آن پرواز بودند. از كساني كه به ياد دارم خانم نوشابه اميري، خبرنگار كيهان ‏بود. ‏ ‎آيا امام بر چيدمان نيروهاي پرواز نظارت داشتند؟‎ خير، مسووليت اين موضوع با مرحوم مهدي عراقي بود. ‏ ‎‎درباره آرايش سياسي افرادي كه آن روزها اطراف امام بودند، بگوييد؟‎ ‎ از همه گروه هاي فعال ملي، ملي ‏‎-‎‏ اسلامي در نوفل لوشاتو حضور داشتند.‏ ‎مشهورترين و گمنام ترين مسافران آن هواپيما؟‎ خب طبيعي است كه معروف ترين آن ها شخص رهبر فقيد انقلاب بودند و گمنام ترين آن ها را نمي توانم به ‏ياد بياورم. ‏ ‎چرا مدرسه علوي براي اسكان امام برگزيده شد؟ اين گزينش از قبل و در پاريس انجام شده بود؟ يا ‏بعد از رسيدن ايشان به تهران؟‎ طبق برنامه اي كه از پاريس با ستاد استقبال امام توافق شده بود، قرار بود ايشان در مدرسه رفاه مستقر شوند ‏اما در همان شب اول، برنامه در تهران تغيير كرد و امام خميني به مدرسه علوي رفتند و از آن جا فعاليت ‏هاي خود را دنبال كردند.‏ ‎چرا مدرسه علوي به عنوان يكي از اقامتگاه هاي اصلي امام در روزهاي نخست انقلاب هنوز به ‏موزه تبديل نشده؟‎ ‎ اين سوال را بايد با مسوولان و مديران مدرسه علوي مطرح كنيد.‏ ‎‎نظر شخصي خودتان را مي خواهم، توصيه اي در اين زمينه داريد؟‎ ‎ آخر وقتي اصل خيلي از چيزها حفظ نشده، نگهداري و حفاظت از يك ساختمان معنا پيدا نمي كند. بايد به جاي ‏حفظ بنا به فكر حفظ اصل معيارهاي آزادي بخش نظام بود. ‏ ‎‎مدرسه علوي ها متعلق به كدام طيف سياسي بود؟‎ ‎ مديران و مسوولان مدرسه علوي براي ادامه كار مدرسه، فعاليت سياسي نداشتند اما از نظر فكري، بيش تر به ‏سنت گرايان وابسته بودند. ‏ ‎‎اين روزها اخباري منتشر مي شود مبني بر اينكه امام بعد از ورود به تهران و در راه رسيدن به ‏بهشت زهرا ساعاتي به خانه يكي از دوستانشان رفتند. نام آن فرد چه بود؟ آيا دليل اين انتقال را مي دانيد؟‎ ‎‎‎ درست است، اما من به خاطر ندارم منزل چه كسي بود. ‏ ‎‎آقاي يزدي خيلي از اتفاق ها و حادثه هاي آن روز ها را فراموش كرده ايد، هيچ وقت به فكر ثبت ‏رخدادها نيفتاده ايد؟‎ ‎ شما بيش تر سوالاتتان نام افراد است كه ذهنم ياري نمي دهد اسامي را به ياد آورم. اما بخشي از خاطراتم را ‏نوشته ام. دست نويس ها پراكنده اند و بايد در يك فرصت مناسب گردآوري شان كنم تا چاپ شود. ‏ ‎‎اين نكته را ضعفي براي فعالان سياسي ايران نمي دانيد كه اهل خاطره نوشتن نيستند؟‎ ‎ البته من نمي توانم براي ديگران خطابه بگويم.مي توانم در نهايت براي خودم تكليف مشخص كنم. هر موقع كه ‏فرصت شد و بازنشسته شدم قطعا خاطراتم را منتشر خواهم كرد. اين روزها به چه كاري مشغوليد؟‎ ‎ در اين سن و سال فقط در هفته دوبار به كارخانه اي مي روم و آنجا مشاوره مي دهم. يكي ديگر از فعاليت ‏هايم روي دبير كلي نهضت آزادي متمركز است. زيباترين و تلخ ترين اتفاق روزهاي انقلاب چه بود؟‎ ‎ زيباترين اتفاق وحدت كلمه و يكپارچگي همه قشرهاي ملت و شادابي چهره ها از زن و مرد، پيرو جوان بود ‏اما تلخ ترين اتفاق روزهاي انقلاب، بروز پاره اي خشونت ها به ملت فرهيخته ايران و نقض اسلامي بود كه ‏دين رحمت و مهرباني و پيامبرش رحمت جهانيان است. عده اي معتقد بودند كه احتمال سقوط هواپيماي حامل امام وجود داشت. چه حسي داشتيد آن موقع؟ ‏دلهره ها و اضطراب هايتان در آن پرواز چه بود؟‎ ‎ احتمال سقوط هواپيما كم بود اما دو احتمال جدي وجود داشت اول اين كه هواپيماي نظامي ارتش، هواپيماي ما ‏را مجبور به فرود در يك منطقه دورافتاده كند و رهبري و همراهان را دستگير كنند. احتمال دوم جلوگيري از ‏فرود هواپيما در تهران و برگرداندن آن به پاريس بود. به همين دليل سعي شد اولا تعداد مسافران و بار آن ها ‏كم و هواپيما سبك باشد و بنزين به اندازه كافي داشته باشد تا در صورت جلوگيري از نشستن در فرودگاه ‏تهران بتواند به پاريس بازگردد. احساس شخص من نگراني و دلهره نبود بلكه نوعي شادماني و سرخوشي ‏همراه با احساس دغدغه نسبت به آينده بود، روزي كه شاه ايران را ترك كرد و معلوم بود كه انقلاب مراحل ‏نهايي پيروزي خود را مي گذراند، خبرنگاري از من پرسيد چه احساسي داري؟ جواب دادم همان احساسي را ‏كه وقتي اولين فرزندم به دنيا آمد و به بيمارستان رفتم و نوزاد را به من دادند، خبرنگار سوال ديگري نكرد اما ‏در هواپيما خانم نوشابه اميري از من پرسيد كه منظورت از آن جواب چه بود؟ گفتم، همان احساس، يعني ‏نوزادي به دنيا آمده بود. همه خوشحال بوديم، به هم تبريك مي گفتيم و هدايا رد و بدل مي شد اما هر مادر و ‏پدر با تجربه اي مي دانست كه تا اين نوزاد بزرگ شود و به سني برسد كه بالغ و رشيد بر پاي خود بايستد، ‏پدر و مادر چه زجرها خواهند كشيد. در بدو تولد و دوران كودكي با انواع بيماري، بعد دندان در آوردن، راه ‏رفتن و بعد مدرسه، بعد دوران بلوغ و... انقلاب يك تولد جديد در تاريخ كشورمان بود. اين را با تمام وجودم ‏حس مي كردم اما آن اندازه از تاريخ انقلاب هاي دنيا را خوانده بودم كه بدانم چه حوادثي در انتظار ما خواهد ‏بود بنابراين هم احساس شادماني و سرخوشي داشتم كه انقلاب در يك مرحله به پيروزي رسيده است و هم با ‏تمام وجود نگران حوادث پيش رو بودم.‏ ‏وقتي به ايران رسيديد، زيباترين پديده اي كه نظرتان را به خود جلب كرد، چه بود؟‎ ‎ امواج خروشان مردم در خيابان ها و برق شادي و سرخوشي در چهره ها كه بعدها، كمرنگ شد .با سپاس بسیار : حسین رستمی

No comments: