Saturday, January 12, 2008

اصلاح‌طلبان ناگزير، اصلاح‌طلبي نافرجام

اصلاح‌طلبان براي ورود به مجلس شوراي اسلامي نظارت استصوابي شوراي نگهبان ‏است و انتظار مي‌رود كه اين جريان سياسي براي مواجهه با چنين سدي راه حلي انديشيده باشد. تئوريسين‌هاي ‏بزرگ اصلاح‌طلب تا به حال بايد براي حل مشكلي كه چهار سال پيش به گفته خودشان تكليف 190 صندلي ‏مجلس را مشخص كرده بود فكري كرده يا حداقل در اين وانفساي انتخابات براي مقابله با آن استراتژي واحدي ‏اتخاذ كرده باشند. ‏ ‏ سخنگوي ستاد ائتلاف در جمله‌يي از اين راه‌حل رونمايي كرده است. به گفته وي "ما اميدواريم انتخابات ‏مجلس هفتم تكرار نشود." همين. ‏ ‏ البته برخي ديگر معتقدند كه اصل بر برائت نيست. عده‌يي ديگر مي‌گويند اصل بر برائت است. يكي مي‌گويد اصلاً چرا بايد 12 نفر صلاحيت بقيه را تاييد كنند، ديگري مي‌گويد بايد تاييد كنند و نهايتاً صدايي ‏از جبهه مشاركت سرتيتر روزنامه‌هاي راستگرا مي‌شود كه چرا هر روز مردم را به سويي مي‌كشانيم؟ اصلاح‌طلبان افراد مختلف را براي ثبت‌نام دعوت كرده‌اند چرا كه به زعم آنها نبايد از ترس مرگ خودكشي ‏كرد اما آيا هدف ما از مورد پرسش قرار دادن اصلاح‌طلبان اين است كه بايد از ترس مرگ خودكشي كرد. ‏كاريكاتور كردن پرسش فقط براي مدتي كوتاه مي‌تواند آنها را از پاسخ دادن برهاند. آيا اصلاح‌طلبان نمي‌دانند كه تيغ تيز ردصلاحيت انتظار آنها را مي‌كشد و اينگونه بر طبل انتخابات مي‌كوبند؟ ‏آيا اين راه‌حلي عاقلانه است كه لشكري از افراد بي‌نام و نشان را ذخيره كنيم تا اگر ژنرال‌ها ردصلاحيت شدند ‏پشت جبهه‌‌ها فرمان نبرد را در دست گيرند؟ آيا بايد قبول كنيم كه بزرگان اصلاح‌طلب كه عموماً قبل از نامشان يك كلمه دكتر هم وجود دارد اين راه حل را ‏برگزيده‌اند؟ البته اين خوشبينانه‌ترين حالت ممكن است چرا كه راه حل ديگري كه تا به امروز به كار گرفته شده اين بوده ‏است كه از راديكال‌هايي كه ردصلاحيت‌شان حتمي است تبري جويند و آنها را منحرفان خط اصيل ‏اصلاح‌طلبي بدانند. به نظر اين گروه از اصلاح‌طلبان آنها كه اصلاح‌طلبي را جدي گرفته بودند و بر مواضع خود پاي فشردند ‏مهم‌ترين عاملان شكست اصلاحات بودند. اگر اين افراد مي‌ماندند و همواره ايشان را تشويق مي‌كردند مجلس ‏هفتم و كاخ رياست‌جمهوري توسط رقيب فتح نمي‌شد و اگر امروز اوضاع بر وفق مراد نيست آنها كه منتقد ‏بودند مقصرند. نقطه طنز داستان زماني به اوج مي‌رسد كه در جلسه ديدار روزنامه‌نگاران با شيرين عبادي ‏خبرنگاري كه به استخدام اصلاح‌طلبان درآمده از شيرين عبادي پرسيد شما كه انتخابات را تحريم كرده بوديد ‏تا چه حد خود را در روي كار آمدن معجزه هزاره سوم سهيم مي‌دانيد؟ سخنگوي ائتلاف نيز در اين باره مي‌گويد: "فكر مي‌كنم مردم و آن بخش از جامعه كه در انتخابات گذشته ‏نيامدند اكنون به اين راه حل رسيده‌اند كه بايد شركت كنند."‏ ‏ چرا به اين نتيجه رسيده‌اند؟ مقدمه و استدلال ايشان براي اين پندار چيست؟ بر اثر كدام استدلال تمامي نخبگان ‏و نيروهاي سياسي قانع شدند و پذيرفتند كه اشتباه كرده‌اند كجا و توسط كدام جريان اصلاح‌طلب يك جمع‌بندي ‏از دوره اصلاحات ارائه شد تا امثال شيرين عبادي بفهمند از عجز آنها بود كه معجزه‌يي سر زد حافظه هيچ ‏كس چيزي نخواهد يافت. و اينك عملكرد منفي رقيب آنها را نمي‌توان به حساب نقطه قوت ايشان نوشت. آيا گناه آن كس كه دستانش ‏رهاست فضيلت آنها كه دست و پايشان بسته بود، به شمار مي‌رود؟ نكته ديگر اينكه اكنون كه اصلاح‌طلبان همگان را به شركت در انتخابات دعوت مي‌كنند فردا اگر همان اتفاق ‏مجلس چهارم و پنجم و هفتم تكرار شد چه خواهند كرد؟ آن زمان كه آنها از غربال شوراي نگهبان رد نشوند هر تحليلي كه ارائه دهند به گوش خودشان هم نخواهد ‏رسيد. ‏2- در طول سال‌هايي كه اصلاح‌طلبان دو قوه مقننه و مجريه را در دست داشتند در مقابل سوالات مربوط به ‏فقدان رويت اصلاح‌طلبي در جبهه اصلاح‌طلبي بيشترين فعلي كه به كار گرفتند "نمي‌گذارند" بود. هم اكنون ‏نيز در مصاحبه‌هاي خود اين نكته مهمترين ستون ادله‌هايشان به شمار مي‌آيد. بهزاد نبوي روزهاي اخير در مصاحبه‌يي به اين نكته اشاره كرده است كه "وظيفه قانونگذاري مجلس ششم با ‏سد شوراي نگهبان عملاً تعطيل بود و هر قانوني كه ربطي به اصلاحات داشت اتوماتيك رد مي‌شد." (البته اين ‏مجلس ششم است كه افتخار بزرگ اصلاح‌طلبان به شمار مي‌رود.) ‏ ‏ حال مي‌توان پرسيد آنها كه نمي‌گذاشتند اين بار خواهند گذاشت؟ آيا تغييرات ماهوي در آنچه مانع اصلاح‌طلبي ‏بود، رخ داده است؟ ‏ ‏ آيا ظرفيت‌هاي قانون دستخوش تغيير شده است يا مفسران آن متحول شده‌اند؟ شايد هم آقاي جنتي پند تاج‌زاده را ‏به گوش جان شنيده و استعفا داده است. اگر نه كه ديگر تكرار تاريخ را حاجتي به بزك كردن نيست. اگر آري كه بسي شادباش كه ديگر از زبان هيچ اصلاح‌طلبي نمي‌گذارند شنيده نخواهد شد. آنها خواهند ‏توانست با همين قوانين موجود طلب صلاحات كنند. ‏ ‏ سخنگوي ائتلاف بر اين نظر است كه "در جبهه اصلاحات عناصري كه داعيه خروج از حاكميت را داشته و ‏ساختارشكن باشند، وجود ندارد. عناصر محدودي در سال‌هاي اوليه شكل‌گيري جبهه اصلاحات در لايه‌هاي! ‏آن وجود داشت اما خيلي زود از قطار پياده شدند و مسير خود را عوض كردند." آيا تحصن نمايندگان در ‏اواخر دوره اصلاحات در سال‌هاي اوليه اصلاحات بود. اينكه ديگر تاريخ لنين و تولستوي نيست كه زمان آن ‏را اشتباه كنيم. بحث عبور و مرور‌هايي كه پيش آمد نيز توسط لايه‌هايي! بود و خيلي زود از مسير خارج شد؟ ‏ ‏3- برنامه ستاد اصلاح‌طلبان در اين برنامه چندصفحه‌يي كه اگر 20 درصد آن هم محقق شود جايگاه ايران در طول چهار سال از كشوري ‏جهان سومي به كشوري توسعه‌يافته ارتقا پيدا خواهد كرد بيشترين كلماتي كه استفاده شده است عبارتند از ‏‏"بازنگري و تصويب..." بعد از اين دو كلمه نيز در قسمت‌هاي مختلف اين عبارات آمده‌اند: "قوانين مرتبط با ‏رسانه‌هاي عمومي به‌ويژه مطبوعات و پايگاه‌هاي اطلاع‌رساني"، "قوانين مرتبط با نحوه تاسيس و فعاليت ‏تشكل‌ها و موسسات و نهادهاي علمي فرهنگي و حرفه‌يي غيردولتي"، "قوانين مرتبط با حقوق سياسي و ‏اجتماعي شهروندان و حمايت از فعاليت‌هاي قانوني آنها"، "قوانين مدني كيفري و آيين دادرسي"، "قانون ‏تشكيل دادگاه‌هاي عمومي و انقلاب"، "قوانين حمايت از حريم خصوصي مجازات اسلامي جرم سياسي" و... اين قوانين طبق برنامه ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان قرار است مورد بازبيني قرار گيرند. ‏ ‏ شايد بي‌رحمانه باشد اگر در مورد ابزار چنين آرزوهايي از اين عزيزان سوال شود. فقط بار ديگر جمله‌يي از ‏بهزاد نبوي را مي‌آوريم كه "بعد از خارج شدن طرح اصلاح قانون مطبوعات مجلس ششم ديگر گام بلندي ‏برنداشت."‏ ‏ قانون مطبوعات را هم اول اين سياهه گذاشتيم تا خوانندگان از خواندن الباقي فارغ شوند. ‏4- چرايي شركت در انتخابات آيا هدف از آوردن اين مباحث و پرسش‌ها اين است كه بر سر راه اصلاح‌طلبان سنگريزه‌يي انداخته باشيم؟ ‏قطعاً چنين نيست بلكه صرفاً از كساني كه در برنامه انتخاباتي خود از ضرورت صداقت و شفافيت سخن ‏مي‌گويند و نوك پيكان را به سوي رقيب مي‌گيرند انتظار مي‌رود به جاي برنامه‌هاي انتزاعي كه چونان مرگي ‏است كه كسي به تب آن هم راضي نمي‌شود، به جاي تخيلات شاعرانه با صداقت اين نكته را براي ‏راي‌دهندگان شفاف كنند كه: اصلاح‌طلبان در انتخابات شركت مي‌كنند زيرا اگر هم شركت نكنند اتفاقي نخواهد افتاد. آنها فقط مي‌توانند "اميدوار" باشند كه ردصلاحيت نشوند چرا كه اگر هم اين اتفاق بيفتد بدنه اجتماعي كه ‏اعتراض كند وجود ندارد. ‏ ‏ و اين مساله به همراه عدم وجود تشكيلات سياسي منسجم براي هيات‌هايي كه نامشان را حزب گذاشته‌اند ‏بزرگ‌ترين نقطه ضعف به حساب مي‌آيد. جناح اصولگرا در طول اين سال‌ها موفق شده است شاخه‌هايش را تا ‏دورافتاده‌ترين روستاها گسترش دهد اما اصلاح‌طلبان فقط بايد منتظر بمانند كه ستاره‌هاي اقبالشان طلوع كند و ‏اتفاقي مانند دوم خرداد بيفتد و همين امر آنها را در معادلات سياسي تبديل به عددي كرده است كه جمع شدن با ‏آنها يا تفريق ايشان در حاصل اثري نمي‌گذارد. ‏ ‏ اينك اصلاح‌طلبان بي‌آنكه از عملكردشان يك جمع‌بندي ارائه دهند از خانه به در آمده‌اند و نغمه دموكراسي سر ‏مي‌دهند و ساز اصلاح‌طلبي كوك مي‌كنند و تنها سرمايه و داشته و ابزار و وسيله آنها اميد است. آنها در اين انتخابات شركت مي‌كنند و عده‌يي هم به آنها راي مي‌دهند اما نه براي اينكه قانوني مورد تصويب و ‏بازنگري قرار گيرد و نه براي اينكه قطار از ريل خارج شده‌شان حركت كند بلكه فقط براي آنكه آنها ناگزيرند ‏شركت كنند و خود را در بازي شركت دهند حتي اگر كسي آنها را به بازي نگيرد.با سپاس حسین رستمی

No comments: