نخستين نكتهاي كه در درس استاد دكتر سيد محمد رضوي در درس تاريخ انديشه سياسي غرب آموختم اين بود كه: انسان براي بهتر و بيشتر زيستن، آنجا كه توانسته طبيعت را با خود تطبيق داده و آنجا كه نتوانسته، خود را با طبيعت وفق داده است. اين در واقع گويا همان زبان حال مسعود سعد سلمان است كه ميفرمايد: زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز! علامه اقبال لاهوري اما خلاف نظر مسعود سعد را توصيه كرده و فرموده است: زمانه با تو نسازد تو با زمانه ستيز! مسلما فرمايش اقبال در ذهن و ضمير تحول خواهان طنين مطلوب تري دارد تا توصيه سازشكارانه مسعود سعد كه از قضا روزگاري را در زندان ناي به بدبختي سپري كرد، اما چه ميتوان كرد وقتي كه ستيز به تحول نميانجامد و در عمل براي زيستن راهي جز درجهاي از تطبيق و ساختن باقي نميماند. در واقع همين قدرت حيرتانگيز كنار آمدن و تطبيق دادن است كه ما ايرانيها را در طول چندين هزاره بر سر پا نگه داشته و اگر چه اين شيوه، مايه رستگاري مان نشده ولي راز بقايمان بوده است. از همين رو، امروزه ما ايرانيها قدرت تحمل بسياري پيدا كردهايم، موضوعي كه از نگاه تحول خواهي زشت و مذموم شمرده ميشود، اما با اسرار زيست آدمي در اين طبيعت رابطهاي نزديك دارد. مسلما اگر ما نتوانيم قدرت تحمل خويش را بالا ببريم، مانند همكار عزيز از دست رفتهمان مهران قاسمي هر آن ممكن است به آغوش مرگ بخزيم و عطاي اين دنيا را به لقايش ببخشيم. آيا واقعا ميشود در ايران بدون داشتن دندهاي به غايت پهن براي صبوري در برابر دروغ پشت سر دروغ، از جنون پرهيز كرد؟ ما به حكم طبيعت به تحمل دروغ، خود را عادت دادهايم و اين يعني تطبيق با شرايط در هنگامي كه نميتوان آن را دگرگون كرد. باري به همين دليل، توقع ما از همه چيز و همه كس نيز اندك شده است. قاعدتا من انتظار ندارم كه وقتي برفي از آسمان فرو ميبارد و جبهه اي از هوادي سرد بساط خود را در همه جا پهن ميكند، همه امور به سامان باشد. در چنين شرايطي اينكه مردم در جاده ها اسير برف شوند، پرواز هواپيماها كنسل شود، راههاي اصلي بند آيد و شهر به تعطيلي كشيده شود، به نظرم هيچ چيز غير طبيعي با خود ندارد. با اين همه، آيا مي توان قطع گاز را هم به عنوان امري عادي در مواقع بارش برف و بروز سرما انتظار داشت؟ واقعيت اين است كه من هنوز تا اين اندازه خود را با شرايط تطبيق ندادهام و دليلش هم البته همين تبليغات دولتي در رسانههاي وابسته به آن است. من طبعا ناچارم اين استدلال دولت كنوني جمهوري اسلامي را بپذيرم كه زير ساختهاي كشور ضعيف است و ضعف خود را در باد و باران و برف نشان ميدهد. منظور دولت البته اين است كه در طول سي سال عمر جمهوري اسلامي، كاري در زمينه تقويت زيرساختهاي اقتصادي كشور نشده است. خب قبول. اين هم كارنامه جمهوري اسلامي در جهت توسعه و آبادني ايران. اما مساله اين است كه مسئولان همين دولت، هر يكي دو روز اعلام ميكنند كه قرارداد خط لوله گاز ايران به پاكستان نهايي شده است! تا آنجا كه عقل من قد ميدهد، هر قراردادي يك بار نهايي ميشود و نه بارها و بارها، اما اصرار مسئولان دولتي بر اينكه اين قرارداد به طور متوسط هر سه روز يكبار نهايي ميشود، به معناي آن است كه آنان شوق زايدالوصفي براي نهايي شدن قرارداد و ارسال گاز ايران به پاكستان دارند. اين همان نكتهاي است كه مرا نسبت به قطع گاز در روزهاي برفي كم تحمل ميكند! اگر در ايران گازي استخراج ميشود چرا صرف گازرساني به اقصي نقاط كشور نميشود كه در دورههاي سرما و برودت گاز مصرفي مردم قطع نشود؟ البته من آنقدر خود خواه نيستم كه مخالف ارسال گاز ايران به همسايگان فقير خود در پاكستان باشم، اما شوق و ذوق دولت ايران براي اين خط لوله و بي ميلي به نسبت آشكار پاكستان براي نهايي كردن قرارداد، نشان مي دهد كه هدف از اصرار دولت ايران در ساخت اين خط لوله، گرم كردن خانههاي فقراي پاكستان نيست بلكه نيت ديگري در كار است. چه نيتي؟ به دست آوردن ارز براي توسعه كشور؟ تضمين صلح در منطقه؟ نان رساني براي شركت مقاطعه كار؟ يا كم كردن روي آمريكا؟ موضوع ارز كه در ميان نيست زيرا اگر بود، بهاي پيشنهادي گاز محرمانه نميماند تا ترديد در باره تخفيف ويژه به خريدار شيوع يابد. در ضمن، مگر هزينه ناشي از قطع گاز و يا عدم گازرساني به بخشهايي از كشور، كمتر از سود حاصل از دريافت ارز خارجي از پاكستان است؟ بعلاوه، دولت همين ارز ناشي از فروش نفت بشكهاي صد دلار را صرف چه ميكند كه براي افزايش آن اين همه حريص است؟ بحث صلح هم محل ترديد است. هر چند كه ايران نام خط لوله را خط لوله صلح ناميده است، اما منظور، صلح بين چه كشورهايي است؟ صلح بين پاكستان و هند؟ آنها كه قصد جنگ با هم ندارند و در حال حل مشكلات بين خود هستند! علاوه بر اين هند كه عملا از طرح كناره گرفته و اشتياقي به صلح پيشكشي ايران نشان نميدهد. اگر منظور تضمين صلح بين ايران و پاكستان است كه بين دو كشور اختلاف تاريخي يا اصطكاك ويژهاي ديده نميشود كه خط لوله گاز بخواهد آن را فرو نشاند. اگر منظور اين است كه با ارسال گاز ايران به پاكستان، اين كشور به دليل وابستگي به گاز ايران مانع حمله احتمالي آمريكا به ايران در روز مبادا خواهد شد، كه اين هم قانع كننده به نظر نميرسد زيرا اگر پاكستان اين همه نفوذ بينالمللي داشت كه روزگارش اين نبود. نان رساني به شركت مقاطعه كار اما مسالهاي تامل برانگيز است و كساني كه با جزئيات اين پروژه آشنايي دارند بايد در باره آن سخن بگويند. به گمان من ولي اصرار ايران بر صدور گاز به پاكستان در حالي كه امكان انجام تعهدات خود به تركيه را در روزهاي سرد ندارد و در عين حال، قادر به تامين گاز مصرفي مردم خود در روزهاي بحراني نيست، فقط براي رو كم كردن از آمريكاست. همانطور كه همه ميدانيم آمريكا در حال تلاش براي منزوي كردن و محاصره اقتصادي ايران است و دولت ايران نيز ميكوشد تا نشان دهد كه آمريكا در كارش ناكام مانده است. از نظر دولت ايران ظاهرا نهايي شدن قرارداد ارسال گاز به پاكستان به منزله باطل شدن فضاي رواني ناشي از اعمال تحريمهاي آمريكاست و آنچه در اين ميان به نظرش اهميت ندارد، سود ناشي از اين پروژه و تاثير آن بر زندگي روزمره مردم است. كاش ميشد به اين دولت تفهيم كرد كه گر چه كم كردن روي آمريكا كار شماست، اما بي زحمت اين رو كم كني را به بهاي يخ زدن مردم نواحي مختلف ايران دنبال نكنيد
با سپاس حسین رستمی !
با سپاس حسین رستمی !
No comments:
Post a Comment