Saturday, January 5, 2008

ما را چه مي شود؟

خبر ساده بود و كوتاه، اما عنوان آن مبهم و پركشش، تا تو را براي خواندنش برانگيزد؛ "مردم يزد نماز شكر به جاي آوردند". شايد اگر فصل زمستان نبود و ايام بارندگي، آن هم در شرايطي كه از خورشيد خبري نيست، آسمان پشت پنجره ابري، و برف در حال سفيد پوش كردن زمين، كشش عنوان خبر آن ميزان نبود تا انسان را جلب كند براي خواندنش، به گونه اي كه تو را مجبور سازد براي اطلاع از محتواي آن موشواره رايانه را بچرخاني، تا فلش را روي عنوان خبر ثابت كني، انگشت اشاره ي دست راست را روي دكمه ي موشواره فشار دهي و منتظر بماني تا حقيقت ماجرا كشف شود. متن خبر ظاهر شود، ليد مطلب در چشمانت بنشيند و به درون مغز پرواز كند و به تو اطمينان دهد كه بحث خشكسالي و طلب باران در فصل زمستان نيست، چون اگر بود بر اساس آموزش هاي اساتيد روزنامه نگاري، امري عجيب بود و غيرعادي، پس خبر. پس علت چيست كه مردم يزد، در گيرودار اين همه مشكلات و نابساماني ها، روند فزاينده ي فقر و بيكاري، گسترش فساد و فحشا و... چرا "نماز شكر به جاي آوردند"؟ حالا كه متن خبر را ديده اي علت روشن است. خبرنگار خبرگزاري جمهوري اسلامي مركز يزد و شايد حتي نه دبير و سردبير دفتر، رئيس خبرگزاري تو را زود به سرمنزل مقصود مي رساند: "مردم ولايتمدار دارالعباده يزد، به شكرانه سفر پر خير و بركت مقام معظم رهبري به اين استان در تمامي مساجد پس از نماز مغرب و عشا، دو ركعت نماز شكر بهجا آوردند". معاون فرهنگي سازمان تبيلغات اسلامي استان يزد جزئيات اين خبر مهم را اين گونه بيان مي كند: "به شكرانه اين سفر تاريخي مقام عظماي ولايت به استان، در شامگاه سهشنبه نماز شكر در بيش از يكهزار و 500 مسجد برگزار شد. " حجتالاسلام "علي كارگر" ( بدون اعلام تعداد نمازگزاران و ميزان استقبال روزانه ي مردم از مساجد در حال ساخت) افزوده است: "نمازگزاران اين مساجد بصورت جماعت ضمن به جا آوردن نماز شكر براي سلامتي مقام معظم رهبري دعا كردند". اين خبر را كه مي خواني، يك باره فكرت پر مي كشد به 29 سال پيش در چنين روزهايي، دوران جواني و دانشجويي. ذهنت كليد مي كند روي خاطرات و مهمترين اخبار آن زمان؛ بازگشت امام خميني به ايران. در كوران آن روزهاي آتش و خون. روزهايي كه مساجد به عنوان اصلي ترين پايگاه بسيج مردم بودند براي مبارزه عليه نظام فاسد پهلوي و البته در جريان دو ماجرا، آماده سازي جوانان براي تدارك پيشواز از رهبر انقلاب و تشكيل حلقه هاي حفاظتي از مهرآباد تا بهشت زهرا. اما در اين ميانه، نظام شكر چي، مطرح مي شود؟ اجازه مي دهند؟ آرشيو اخبار چيزي از اين نوع تملق و كرنش نشان نمي دهد. كدام رويداد مهم تر است؟ بازگشت رهبري سياسي- مذهبي يك كشور از تبعيد به وطن پس از پانزده سال، آن هم با هدف سرنگون كردن يك حكومت شاهنشاهي 2500 ساله و استقرار جمهوريت، حادثه اي سرنوشت ساز در تاريخ ايران، يا يك سفر كاري - سياحتي، به گوشه اي از خاك تحت فرمانروايي؛ سفري عادي براي هر حاكمي در دوران حاكميت. پس تفاوت كجاست و علت برگزاري نماز شكر چيست؟ شايد امام علي راهنمائي مان كند. بايد نهج البلاغه را گشود- همان نهج البلاغه ي دوران دانشجويي كه مرحوم جواد فاضل با عنوان سخنان علي(ع) در برابر ما گشوده بود- و نگاه مقتداي شيعيان را به ماجرا و توصيه هايش را به مردم و حاكمان ديد و البته خودمان. اما پيش از آن در پاسخ دوستان و نيك خواهاني كه مرا از نوشتن برخي مطالب برحذر مي دارند، جمله اي را بياورم و به آن توصيه ها بپردازم: "تعجب مكنيد كه چگونه ملت حق دارد پادشاه خويش را نصيحت كند؟ چگونه مي تواند صاحب تاج و تخت را از لغزش باز دارد؟! آري خوب مي تواند، هر كه را شما در فضيلت و اخلاق به حد نهايي مشاهده مي كنيد، باز هم از كمك كردن اندرزگويان بي نياز نيست". امام علي در همين خطابه كه در جنگ صفين در برابر خيل عظيم سپاهيان ايراد شده است، چنين ادامه مي دهد: "كسي كه به بزرگي و عظمت خداوند معترف است، جهان را با همه جلال و شكوه، بسيار كوچك و ناچيز مي بيند. به عقيده من، پست ترين صفات در پادشاه آنست كه از شيرين زباني و عبارت آرايي پيروان خود مشعوف و خرسند گردد و گفتار مشتي متملق در خاطر او اثر افكنده، بر روح غرور و كبريايش پر و بال بخشد! من با اين كه سپاسگزاري شما را پذيرفتم، مي خواستم بگويم تربيت روزگار پيشين شما را بر آن داشت كه در مقابل پيشواي خود دفتر مدح و ثنا باز كنيد..." اين نگاه امام اول شيعيان به حاكم و حكومت، و مردم است كه وقتي دهگانان شهر زيباي انبار بر ساحل فرات به آئين قديم ايرانيان به پيشواز او و سپاهش رفتند، آن پيشواي آزاده به جاي قند آب شدن در دلش براي اين همه شوكت و جاه، با بياني نوازش آميز از رفتار آنان و پيروي از ميراث نظام شاهنشاهي انتقاد كرد: پاكدل و پاكيزه جانيد، قلبي حساس و عشقي شعله ور داريد، اما اظهار آن را در حضور كسي كه همچون خودتان است، بلكه وظيفه ي پاسداري و پرستاري شما را بر گردن دارد، هرگز قبول ندارم. اين احساسات را كه به كرنش و تملق شبيه تر است و براي وظيفه ي پيشوايي موقعيتي فوق العاده قائل مي شود و خودشناسي را بر پادشاه مشبه ساخته به خودپرستي و غرور سوق مي دهد، نمي پذيرم. شما مطابق قانون كشور خويش، و آن چنان كه خسروان ايران ميان رعيت سنت گذاشته اند، در ملت آزاد و با اراده ي اسلام مي خواهيد از چون مني كه سربازي بيش نيستم، پيشواز كنيد؛ و چنين زحمت استقبال و احترام را بر خود تحميل كرده، نيم روزي به انتظار امام امت بر روي پاي در حرارت خورشيد معطل و معذب بمانيد؟! علاوه بر اينكه پروردگار متعال از اين عمل راضي نيست، و در نظر اميرالمومنين هم سخت ناپسند و مكروه است، بدانيد كه هرگز احرار و اشراف بدين ننگ تن در نمي دهند و جز خداوند بزرگ احدي را شايسته ي پرستش و نيايش نمي دانن.. با سپاس از اینکه این تارنما را به دوستان خود معرفی میکنید و برای استفاده از فیلتر شکن به این تارنما می آیید

No comments: