"آخرين تلاشها در آخرين روزها"، عنوان کتابي است از دکتر ابراهيم يزدي که روند تکوين و پيروزي انقلاب57 را مورد بررسي و تبيين قرار ميدهد؛ اما اين يادداشت به وقايعي ديگر نظر دارد که هرچند همانند انقلاب 29 سال پيش، در بهمنماه رخ ميدهد، اما موضوعي کاملا" متفاوت را در دستور کار قرار داده است: تلاش طيفهاي گوناگون اصلاحطلب براي کاستن از ردصلاحيتهاي گسترده و شديد و غليظ انجام شده، و کوشش براي فراهم آوردن امکان يک رقابت تا حد امکان قابلقبول و توجيهپذير، از نظر ايشان. در اين روزها، از يکسو شخصيتهاي واجد هژموني در ميان اصلاحطلبان(خاتمي، کروبي و هاشمي) در جلسهاي مشترک به مشورت ميپردازند و ظاهرا به نوعي وحدت عمل براي تغيير تا حد امکان وضع موجود، نايل ميشوند؛ و از سويي ديگر، جناحهاي مختلف جبهه دوم خرداد(يا همين ائتلاف اصلاحطلبان) با انتشار بيانيه، وضع تحميلشده (ردصلاحيتهاي فلهاي) را مورد انتقاد شديد قرار ميدهند و تاکيد ميکنند که انتخابات اسفندماه امکان رقابت را فراهم نميآورد؛ بهعنوان شاهد، جبهه مشاركت ايران اسلامي اعلام کرده است که "امكان برگزاري انتخاباتي رقابتي در اكثر حوزهها از بين رفته است"؛ و مجمع روحانيون مبارز نيز عنوان نموده است که "حضور در انتخاباتي که از هم اکنون تکليف 3/2 حوزه ها مشخص شده و امکان حداقل رقابت وجود ندارد، بي معني است"؛ حزب اعتماد ملي هم موضعي مشابه اتخاذ کرده و گفته است که "با اين وضع، امکان ارائهي فهرست انتخاباتي وجود ندارد". آشکار است که طيفهاي گوناگون اصلاحطلب ميکوشند تا با تکيه به امکانهاي "لابي"، فضاي رقابت در انتخابات 24اسفند را گشودهتر سازند. طرح بحث "قهر" از انتخابات به مثابهي آخرين وسيله براي تحريک سياستگزاران اصلي انتخابات، از همين زاويه مورد توجه قرار گرفته است؛ وگرنه، هر دو سوي ميدان ميدانند که قدرت آنان براي کسب امتياز به چه اندازه است. هم گروهها و طيفهاي اصلاحطلب ميدانند که ساخت قدرت براي به تصوير کشيدن يک انتخابات رقابتي _و تا حد لازم، توام با استقبال مردم_ به حضور نصفه_نيمهي آنان مشتاق است؛ و هم اقتدارگرايان ميدانند که در موضع برتر قرار دارند و ميتوانند "بازي" را آنچنان که خود ميپسندند، صورتبندي کنند. اصلاحطلبان اگر زماني امکان "فشار از پايين" براي "چانهزني در بالا" را داشتند، اينک- با توجه به واقعيتهاي اجتماعي و راهبرد اتخاذ شده- چارهاي جز تلاش براي بذل عنايت هستهي اصلي قدرت و ارکان اصلي موثر بر روند انتخابات، در اختيار ندارند. شرکت اصلاحطلبان در انتخابات مفروض است؛ اين نکته را حتي اقتدارگرايان هم ميدانند، و از همين روست که با نخوت و تکبر، پروژهي خويش را براي سامان دادن مجلسي با حضور اکثريت "خودي"ها، وانميگذارند. در بدترين وضع ممکن، حتي اگر لايههايي از اصلاحطلبان از شرکت در انتخابات پرهيز کنند، اقدامي فراتر از انتشار بيانيه را در دستور کار ندارند؛ و بيترديد، خبري از اعتراضهاي مدني و مسالمتآميز قانوني و کنشهاي اعتراضي اجتماعي يا خدشه به فضاي انتخابات و آگاهسازي مردم در خيابانها و ميادين در کار نخواهد بود. هياتهاي اجرايي در ردصلاحيتها، به "مرگ" گرفتهاند تا اصلاحطلبان به "تب" راضي شوند؛ همين که شماري ديگر از نامزدهاي متعلق به اردوگاه اصلاحطلبان تاييد شوند (البته آنهايي که بيخطرند و بهتعبير اين روزهاي اقتدارگرايان، "راديکال" محسوب نميشوند) مشکل حلشده بهنظر ميرسد. نه خبري از تاييد صلاحيت بهزاد نبوي و آرمين و تاج زاده خواهد بود، نه نشاني از تاييد جلاييپور و جلاليزاده و مزروعي، و نه حتي خرم يا آن استانداران حامي تحصن، امکان حضور در انتخابات مجلس آتي خواهند داشت؛ براي افرادي همانند اعلمي هم ديگر احتمال رقابت بر سر کرسي مجلس نخواهد بود. اينچنين است که به احتمال فراوان، و در پي همين رايزنيها و گفتوگوها و خواهشها، تعدادي ديگر از غيرمشهورها و اهالي نرمش و مدارا با هستهي اصلي قدرت، مورد لطف قرار ميگيرند و مجاز ميشوند با افرادي چون لاريجاني و توکلي و باهنر و حداد و صدر- که اينجا و آنجا از برکات و بذل توجه رسانهي ملي برخوردار ميشوند- به رقابت برخيزند... آنچه که اين روزها- و روزهاي آتي- شاهديم، آخرين تلاشهاي اصلاحطلبان است براي تکميل و ارتقاء فهرستهاي خود در شهرهاي اصلي کشور، آن هم به اميد اندک تسامحي که هياتهاي نظارت و شوراي نگهبان نشان خواهند داد؛ اتفاقي که نه تنها از اقتدار جريان مسلط در بلوک قدرت نميکاهد و آرايش نهايي نيروهاي سياسي را در مجلس هشتم مخدوش نميکند، بلکه به اصلاحطلبان يادآوري ميکند که براي تداوم فعاليت سياسي، بايد بيش از پيش به "بند ناف" ساخت قدرت چنگ زنند... اين که دموکراتيزاسيون متکي به نهادهاي مدني و فعالان و جنبشها و پويشهاي اجتماعي، چه جايگاه و پايگاهي در راهبرد اصلاحطلبان دارد، پرسشي است که به نظر ميرسد همچنان چشمانتظار پاسخ و توضيح دقيق و شفاف است. آخرين تلاشهاي اصلاحطلبان در آخرين روزهاي تاييد يا رد صلاحيت نامزدهاي مجلس هشتم، اگر بيتوجه به مطالبات واقعي و خواستهاي عميق و همهجانبهي بدنهي اجتماعي حامي اصلاحات و نيروهاي خواستار تحول، پيگرفته شود و صورت گيرد، چه بسا نتايجي بهمراتب بدتر از ناکامي در کسب کرسيهاي مجلس را بههمراه داشته باشد: دوري و فاصلهي هرچه فزونتر از لايههاي اجتماعي.
Thursday, January 31, 2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment