Thursday, January 31, 2008

آخرين تلاش‌ها در آخرين روزها


‏"آخرين تلاش‌ها در آخرين روزها"، عنوان کتابي است از دکتر ابراهيم يزدي که روند تکوين و پيروزي ‏انقلاب57 را مورد بررسي و تبيين قرار مي‌دهد؛ اما اين يادداشت به وقايعي ديگر نظر دارد که هرچند همانند ‏انقلاب 29 سال پيش، در بهمن‌ماه رخ مي‌دهد، اما موضوعي کاملا" متفاوت را در دستور کار قرار داده است: ‏تلاش طيف‌‌هاي گوناگون اصلاح‌طلب براي کاستن از ردصلاحيت‌هاي گسترده و شديد و غليظ انجام شده، و ‏کوشش براي فراهم آوردن امکان يک رقابت تا حد امکان قابل‌قبول و توجيه‌پذير، از نظر ايشان.‏ در اين روزها، از يک‌‌سو شخصيت‌هاي واجد هژموني در ميان اصلاح‌طلبان(خاتمي، کروبي و هاشمي) در ‏جلسه‌اي مشترک به مشورت مي‌پردازند و ظاهرا به نوعي وحدت عمل براي تغيير تا حد امکان وضع موجود، ‏نايل مي‌شوند؛ و از سويي ديگر، جناح‌هاي مختلف جبهه دوم خرداد(يا همين ائتلاف اصلاح‌طلبان) با انتشار بيانيه، ‏وضع تحميل‌شده (ردصلاحيت‌هاي فله‌اي) را مورد انتقاد شديد قرار مي‌دهند و تاکيد مي‌کنند که انتخابات اسفندماه ‏امکان رقابت را فراهم نمي‌آورد؛ به‌عنوان شاهد، جبهه مشاركت ايران اسلامي اعلام کرده است که "امكان ‏برگزاري انتخاباتي رقابتي در اكثر حوزه‌ها از بين رفته است"؛ و مجمع روحانيون مبارز نيز عنوان نموده است ‏که "حضور در انتخاباتي که از هم اکنون تکليف 3/2 حوزه ها مشخص شده و امکان حداقل رقابت وجود ندارد، ‏بي معني است"؛ حزب اعتماد ملي هم موضعي مشابه اتخاذ کرده‌ و گفته است که "با اين وضع، امکان ارائه‌ي ‏فهرست انتخاباتي وجود ندارد".‏ آشکار است که طيف‌هاي گوناگون اصلاح‌طلب مي‌کوشند تا با تکيه به امکان‌هاي "لابي"، فضاي رقابت در ‏انتخابات 24اسفند را گشوده‌تر سازند. طرح بحث "قهر" از انتخابات به مثابه‌ي آخرين وسيله براي تحريک ‏سياست‌گزاران اصلي انتخابات، از همين زاويه مورد توجه قرار گرفته است؛ وگرنه، هر دو سوي ميدان مي‌دانند ‏که قدرت آنان براي کسب امتياز به چه اندازه است. هم گروه‌ها و طيف‌هاي اصلاح‌طلب مي‌دانند که ساخت قدرت ‏براي به تصوير کشيدن يک انتخابات رقابتي _و تا حد لازم، توام با استقبال مردم_ به حضور نصفه_نيمه‌ي آنان ‏مشتاق است؛ و هم اقتدارگرايان مي‌دانند که در موضع برتر قرار دارند و مي‌توانند "بازي" را آن‌چنان که خود ‏مي‌پسندند، صورت‌بندي کنند. اصلاح‌طلبان اگر زماني امکان "فشار از پايين" براي "چانه‌زني در بالا" را داشتند، ‏اينک- با توجه به واقعيت‌هاي اجتماعي و راهبرد اتخاذ شده- چاره‌اي جز تلاش براي بذل عنايت هسته‌ي اصلي ‏قدرت و ارکان اصلي موثر بر روند انتخابات، در اختيار ندارند.‏ ‏ شرکت اصلاح‌طلبان در انتخابات مفروض است؛ اين نکته را حتي اقتدارگرايان هم مي‌دانند، و از همين روست که ‏با نخوت و تکبر، پروژه‌ي خويش را براي سامان دادن مجلسي با حضور اکثريت "خودي"ها، وانمي‌گذارند. در ‏بدترين وضع ممکن، حتي اگر لايه‌هايي از اصلاح‌طلبان از شرکت در انتخابات پرهيز کنند، اقدامي فراتر از ‏انتشار بيانيه را در دستور کار ندارند؛ و بي‌ترديد، خبري از اعتراض‌هاي مدني و مسالمت‌آميز قانوني و کنش‌هاي ‏اعتراضي اجتماعي يا خدشه به فضاي انتخابات و آگاه‌سازي مردم در خيابان‌ها و ميادين در کار نخواهد بود. ‏ هيات‌هاي اجرايي در ردصلاحيت‌ها، به "مرگ" گرفته‌اند تا اصلاح‌طلبان به "تب" راضي شوند؛ همين که شماري ‏ديگر از نامزدهاي متعلق به اردوگاه اصلاح‌طلبان تاييد شوند (البته آنهايي که بي‌خطرند و به‌تعبير اين روزهاي ‏اقتدارگرايان، "راديکال" محسوب نمي‌شوند) مشکل حل‌شده به‌نظر مي‌رسد.‏ نه خبري از تاييد صلاحيت بهزاد نبوي و آرمين و تاج زاده خواهد بود، نه نشاني از تاييد جلايي‌پور و جلالي‌زاده و ‏مزروعي، و نه حتي خرم يا آن استانداران حامي تحصن، امکان حضور در انتخابات مجلس آتي خواهند داشت؛ ‏براي افرادي همانند اعلمي هم ديگر احتمال رقابت بر سر کرسي مجلس نخواهد بود.‏ اين‌چنين است که به احتمال فراوان، و در پي همين رايزني‌ها و گفت‌و‌گوها و خواهش‌ها، تعدادي ديگر از ‏غيرمشهورها و اهالي نرمش و مدارا با هسته‌ي اصلي قدرت، مورد لطف قرار مي‌گيرند و مجاز مي‌شوند با ‏افرادي چون لاريجاني و توکلي و باهنر و حداد و صدر- که اينجا و آنجا از برکات و بذل توجه رسانه‌ي ملي ‏برخوردار مي‌شوند- به رقابت برخيزند...‏ آنچه که اين روزها- و روزهاي آتي- شاهديم، آخرين تلاش‌هاي اصلاح‌طلبان است براي تکميل و ارتقاء ‏فهرست‌هاي خود در شهرهاي اصلي کشور، آن هم به اميد اندک تسامحي که هيات‌هاي نظارت و شوراي نگهبان ‏نشان خواهند داد؛ اتفاقي که نه تنها از اقتدار جريان مسلط در بلوک قدرت نمي‌کاهد و آرايش نهايي نيروهاي ‏سياسي را در مجلس هشتم مخدوش نمي‌کند، بلکه به اصلاح‌طلبان يادآوري مي‌کند که براي تداوم فعاليت سياسي، ‏بايد بيش از پيش به "بند ناف" ساخت قدرت چنگ زنند...‏ ‏ اين که دموکراتيزاسيون متکي به نهادهاي مدني و فعالان و جنبش‌ها و پويش‌هاي اجتماعي، چه جايگاه و پايگاهي ‏در راهبرد اصلاح‌طلبان دارد، پرسشي است که به نظر مي‌رسد همچنان چشم‌انتظار پاسخ و توضيح دقيق و ‏شفاف است.‏ آخرين تلاش‌هاي اصلاح‌طلبان در آخرين روزهاي تاييد يا رد صلاحيت نامزدهاي مجلس هشتم، اگر بي‌توجه به ‏مطالبات واقعي و خواست‌هاي عميق و همه‌جانبه‌ي بدنه‌ي اجتماعي حامي اصلاحات و نيروهاي خواستار تحول، ‏پي‌گرفته شود و صورت گيرد، چه بسا نتايجي به‌مراتب بدتر از ناکامي در کسب کرسي‌هاي مجلس را به‌همراه ‏داشته باشد: دوري و فاصله‌ي هرچه فزون‌تر از لايه‌هاي اجتماعي.

No comments: