Thursday, January 31, 2008

واقعا همينطور است؟!!؟


‏ دوست و همكار گرامي آقاي ماشاءالله شمس الواعظين اخيرا براي چندمين بار از موفقيت ديپلماسي اتمي دولت ‏آقاي احمدي نژاد سخن گفته است، سخني كه طبق معمول با استقبال رسانه‌هاي حامي دولت ايران روبرو شده ‏است.‏ در ميان چهره‌هاي منتقد دولت آقاي احمدي نژاد، آقاي شمس الواعظين تنها فردي نيست كه ديپلماسي اتمي ‏آقاي احمدي نژاد را موفق ارزيابي مي‌كند. دوست عزيز ديگرمان آقاي عليرضا رجايي نيز يكي – دو بار با ‏تاكيد بر اينكه "تا اين لحظه" ديپلماسي اتمي آقاي احمدي نژاد موفق بوده است، به اظهار نظر مشابهي با آقاي ‏شمس پرداخته است.‏ قاعدتا من هم مانند اين دو دوست گرامي، به اثبات نقيض هر آنچه آقاي احمدي نژاد مي‌گويد و يا عمل مي‌كند، ‏علاقه‌اي ندارم، اما به نظرم مي رسد كه در مود خاص برنامه هسته‌اي، دولت آقاي احمدي نژاد نه فقط توفيقي ‏نداشته، بلكه يك تهديد بزرگ عليه امنيت ملي ايران را پايه ريزي كرده است.‏ همه ما مي‌دانيم كه برنامه هسته‌اي ايران در حدود بيست سال پيش آغاز شده است، بنابراين، اگر پيشرفت‌هاي ‏فني در اين پروژه مايه مباهات تلقي شود، دولت آقاي احمدي نژاد در آن سهم بسيار اندكي داشته است.‏ تنها كار مشخصي كه آقاي احمدي نژاد در اين مورد انجام داده شكستن تعليق روند غني سازي اورانيوم بوده ‏است، اما اين تصميم سياسي به خودي خود موفقيت محسوب نمي‌شود مگر اينكه با به كار گرفتن يك ديپلماسي ‏فعال و كارامد، حق ايران براي غني سازي اورانيوم را به ديگر كشورها قبولانده باشد و يا اينكه بدون تحميل ‏كردن هزينه قابل توجهي به منافع كشور، جامعه جهاني را در مقابل عمل انجام شده قرار داده باشد.‏ واقعيت‌ها اما نشان مي‌دهد كه دولت آقاي احمدي نژاد در اين دو زمينه هيچ توفيقي نداشته است. ‏ البته آقاي احمدي نژاد مدعي است كه بيش از 120 كشور جهان از حق ايران براي برخورداري از چرخه ‏سوخت هسته‌اي حمايت مي‌كنند و براي اثبات اين مساله به حمايت كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد، اعضاي ‏سازمان كنفرانس اسلامي و گروه 77 اشاره مي‌كند.‏ ما مي‌دانيم كه گروه 77 و اعضاي سازمان كنفرانس اسلامي عموما عضو جنبش عدم تعهد هستند، بنابراين ‏جمع بستن عددي همه آنها اشتباه نخست آقاي احمدي نژاد در اين باره است.‏ در عين حال، آنچه آقاي احمدي نژاد از آن به عنوان حمايت جنبش عدم تعهد از حق ايران براي غني سازي ‏اورانيوم ياد مي‌كند، تنها بيانيه‌هايي كلي است كه از حق ايران براي برخورداري از تكنولوژي صلح آميز ‏هسته‌اي حمايت شده است، يعني همان ادبياتي كه آمريكا و اتحاديه اروپا نيز در برخورد با پرونده هسته‌اي ‏ايران استفاده مي‌كنند. بدين ترتيب ادعاي آقاي احمدي نژاد مبني بر اينكه بيش از 120 كشور جهان ( به نظرم ‏وي گفته است بيش از 130 كشور) از غني سازي اورانيوم در ايران حمايت مي‌كنند، اشتباه دوم وي در اين ‏مورد است.‏ حال فرض كنيم كه منظور بياينه‌هاي جنبش عدم تعهد حمايت از غني سازي اورانيوم در ايران باشد، در آن ‏صورت ضروري است كه تك تك اعضاي جنبش عدم تعهد از اين مساله حمايت كنند، در حالي كه مي‌دانيم ‏اينگونه نيست.‏ شماري از مهمترين و با نفوذترين اعضاي جنبش عدم تعهد در شوراي حكام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و ‏شوراي امنيت سازمان ملل عضويت دارند كه همگي تا كنون به ترتيب به ارجاع پرونده ايران به شوراي ‏امنيت و صدور سه قطعنامه الزام آور عليه آن براي تعليق غني سازي اورانيوم راي مثبت داد‌ه‌اند.‏ اگر اين كشورها به راستي مدافع برنامه غني سازي اورانيوم در ايرانند، به چه دليل خواستار تعليق الزام آور ‏آن شده‌اند؟ ناديده گرفتن اين مساله از سوي آقاي احمدي نژاد اشتباه سوم وي در اين باره است.‏ بنابراين مي‌توان با صراحت گفت كه ديپلماسي اتمي آقاي احمدي نژاد سبب حمايت هيچكدام از كشورهاي ‏موثر و قدرتمند نظام بين‌الملل و يا شمار قابل توجهي از كشورهاي كوچك و كم اثر از غني سازي اورانيوم در ‏ايران نشده است.‏ اين در حالي است كه شكستن تعليق نيز تا كنون بدون هزينه‌هاي سنگين براي كشور نبوده است. تا كنون ‏شوراي امنيت سازمان ملل سه قطعنامه الزام آور تحت فصل هفتم منشور ملل متحد عليه ايران صادر كرده كه ‏دو قطعنامه آن حاوي تحريم‌هاي اقتصادي و تكتولوژيكي است.‏ ماجرا اما به همينجا ختم نشده و قطعنامه چهارمي در پيش است كه تحريم‌ها را تعميق مي‌كند و در عين حال ‏راه را براي قطعنامه شديد ديگري هموار مي‌كند.‏ هر چند كه آقاي احمدي نژاد و حاميانش اين قطعنامه‌ها را ورق پاره و بي اثر مي‌دانند، اما دوستان ما از جمله ‏آقاي شمس و آقاي رجايي بهتر مي‌دانند كه تحريم‌هاي بخصوص تحريم‌هاي بانكي تا چه اندازه در حال تخريب ‏پايه‌هاي اقتصاد ايران است.‏ بنابراين مي‌توان گفت كه "تا اين لحظه" نيز ديپلماسي اتمي آقاي احمدي نژاد موفق نبوده است، ضمن آنكه ‏داوري در باره پرونده‌اي كه همچنان در جريان است بدون ارائه چشم انداز روشني از سرانجام آن، چندان ‏منطقي به نظر نمي‌رسد.‏ اين نوع داوري مانند رفتار همان كسي است كه از پشت بام ساختماني چند طبقه به پايين پرت شد و چون به ‏طبقه دوم رسيد، گفت: تا اينجايش كه به خير گذشت، به نزديك زمين كه رسيدم آن يك متر را هم مي‌پرم پايين! با سپاس بسیار نظرات خود را برایم ارسال نمائید : حسین رستمی

No comments: